آقای جلیلی! امنیت و خلاقیت محصولی یک شبه نیستند
در روز هایی که تنش در منطقه غرب آسیا بالا گرفته و هر روز احتمال سرایت درگیری به کل منطقه و گرفتار شدن همه کشور ها (خواسته و ناخواسته) افزایش یافته و منطقه رو به یک جنگ تمام عیار می رود هنرمندان و اهل رسانه به عنوان راویان رسانه در مفهوم فراگیر چه نقشی دارند و چه نقشی را در کدام بستر می توانند ایفا کنند.
صبح امروز وحید جلیلی قائم مقام فرهنگی صداوسیما در آئین افتتاح شهرک سینمایی پلیس اظهار کرد: امنیت بستر خلاقیت است و هنرمندان و اهالی فکر فرهنگ و هنر مدیون این زیرساخت برای ارائه خلاقیت های خودشان هستند.
بر اساس گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما وحید جلیلی ادامه داده است: چه عرصه ای بهتر از عرصه امنیت که هنر و خلاقیت فرهیختگان کشور در خدمت آن قرار بگیرد.
وی ادامه داد: همان قدر که هنرمند از نعمت امنیت استفاده کرده است تلاش بکند که با فرهنگ سازی با روایت درست و با اسطوره سازی و الگوسازی به امنیت فایده برساند و بسترساز امنیت بشود.
امنیت فیزیکال و عینی کجای امنیت است
این نکته وحید جلیلی می تواند حرف درستی باشد؛ اما منظورش کدام هنرمندان است و کدام بستر امنیت. قطعاً امنیت شئون و شقوق متفاوتی دارد امنیت از بستر فیزیکال و عینی آغاز می شود و تا بستر روانی و ذهنی امتداد می یابد قطعاً کار هنرمند در بستر امنیت فیزیکال راه نمی افتد شما نمی توانید مدعی باشید که هنرمندان و صاحبان فکر و اندیشه همین که سالم به خانه می رسند و وقتی به نانوایی می روند آسیبی نمی بینند و از مقابل در خانه ربوده نمی شوند یا به دلیل گفتن حرفی و نظری راهی دادسرا و زندان نمی شوند خب پس امنیت دارند و حالا باید برای امنیت خلق آفرینش کنند و یا باید برای امنیت روایت داشته باشند.
امنیت شغلی امکانی که از هنرمندان بسیاری دریغ شد
امنیت مقوله پیچیده ای است که متأسفانه در تمامی این سال ها توسط کسانی همچون جلیلی ها و جبلی ها ساده سازی شده و تعریفش به امنیت فیزیکال و عینی محدود مانده است درحالی که امنیت حتی در همین سطح یکی از ضرایبش امنیت شغلی است. کدام هنرمندی را سراغ دارید که می تواند برای ده سال آینده اش با فراغت صحبت کند و بگویید که تا ده سال دیگر در همان شغلی که هست خواهد بود و می تواند بدون دخالت نهادی و سازمانی دولتی یا حاکمیتی به کار خودش ادامه دهد و در همان شغل بماند. منظور از دخالت اجبار پذیرش سفارش تا امرونهی نهاد های بالادست هنرمند است. در ایران هنرمند یا باید برای نهادی و سازمانی دولتی یا شبهه دولتی یا خصولتی پروژه کار کند و یا برای استقلال و ادامه حیاتش درآمد و خرج زندگی را از راه های دیگری به غیر از هنرش به دست بیاورد.
فهم این مطلب کار سختی نیست آقایان جلیلی و جبلی می توانند فهرست بلندبالایی از هنرمندانی که به دلایل مختلف دیگر با صداوسیما کار نمی کنند را بشمارند تا حساب دستشان بیاید که چه میزان هنرمند و تولیدکننده برنامه های مختلف از سازمان متبوع آنان به دلیل اختلاف در دیدگاه حزبی و جناحی نه در افق های بلندمدت و ملی از کار بیکار شدند و امروز از راه دیگری ارتزاق می کنند. این هنرمندان یا به یکی دیگر از سازمان و نهادی دولتی و خصولتی پناه برده اند؛ یا کلا کار هنری را رها کرده اند. البته هنرمندانی که شرافتشان به دنیایشان چربیده است عموماً از این بستر خارج شده و کاری کوچک و خرد راه انداخته اند و یا در تاکسی های اینترنتی و… کار می کنند.
امنیت روانی؛ سانسور ترس و خودکشی پوراحمد و قتل مهرجویی
امنیت روانی مسئله بعدی است امنیت شغلی بخشی است و امنیت روانی بخش دیگری است سانسور و تن دادن به سانسور بخش دیگری است که امنیت روانی هنرمندان را هدف قرار می دهد به راستی بگویید برای امنیت روانی هنرمندان اصحاب قدرت و نهاد های مسئول چه کرده اند. به جز آنکه دستگاه سانسور در تمامی نهاد های بالادست بزرگ تر شده اند و هر نوع رسانه ای را از رسمیت و اعتبار انداخته اند از نظارت و سانسور بر کتاب حافظ و سعدی و خاقانی بگیرید تا سینمای عباس کیارستمی. چرا راه دور برویم سانسور و نظارت و سختگیری کاری کرده است که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی خود صداوسیما بنا بر اعلام نهاد های نظرسنجی به حداقل در تمامی سال های عمرش رسیده است. آقایان جلیلی و جبلی بگویند سانسور چه بر سر صداوسیما آورده و چه ضربه ای به امنیت روانی هنرمندان زده است.
تصویرسازی بر اساس استاندارد های هنرمندانه خودشان می کنند و ناظری آن بالا نیست تا سانسور کند. کسی در هالیوود «کینت ایستود» را سانسور نمی کند و نمی گوید «تک تیرانداز» بساز او خودش قهرمانش را پیدا می کند و می سازد همان طور که کسی مانع «مک کی» نمی شود تا به راحتی بتواند «معاون» با بازی درخشان «کریستین بیل» را بسازد و حیثیتی برای معاون اول رئیس جمهور و رئیس جمهور و تمام دستگاه حکومت امریکا باقی نگذارد
در سال گذشته دو هنرمند درجه یک این مملکت جان خود را از دست دادند کیومرث پوراحمد خودکشی کرد و داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر به شکل غیرمعمول و معقول در خانه شان به قتل رسیدند صداوسیما برای تصویرسازی درست از خودکشی و قتل این سه هنرمند چه برنامه ویژه ای داشت؟ آقایان چند برنامه ساختند تا نشان دهند از این اتفاق وحشتناک متأثر و متالم هستند و برای حفاظت از هنرمندان تراز اقدامی خواهند کرد خودکشی زنده یاد پوراحمد واکنش های گسترده ای در جامعه ایجاد کرد شاید در این سطح که کسی خودکشی کند نتوان کار امنیتی انجام داد؛ اما امنیت برای حفظ جان مهرجویی و همسرش با آن که چند روز پیش از آن قتل فجیع خبر هایی از عدم امنیت جانی شان در رسانه ها مطرح شد چه بود؟ آیا در برنامه ای تأثیر روانی این قتل ها روی اهل هنر (بدون توجه به قتل های زنجیره ای دهه ۷۰) محاسبه و ارزیابی شد و آیا برنامه ای برای آن وجود داشته و دارد؟ در این حد که بهروز افخمی در تصویری بیرون از خانه مهرجویی بماند و بگوید قتل او کار صهیونیست هاست که مشکلی را حل نمی کند. سانسور و ترس مانع خلاقیت هستند و هر ذهن پویایی را مختل می کنند.
هنرمندان همسو و بی هنر که به کار سخت نمی آیند
البته هنرمندانی هستند که در جریان همسو با آقایان کار می کنند که یا مستقل اند اما ایده های نزدیک با جریان فکری حاکم بر دستگاه های دولتی دارند و در چنین شرایطی آن چه می سازند با آنچه ساختار می خواهد یکی است دو چهره شاخص تمام این سال ها که کماکان ایده های دینی داشته و به ساختار نزدیک هستند و از منظر هنری نیز هنرمندانی تراز به حساب می آیند یکی داود میرباقری است و دیگری ابراهیم حاتمی کیا. کسانی که به یک خط استوار بودند و آثار هنری مقبول ساخته اند اگرچه هر دو این آقایان هم دچار سانسور شده اند حداقل هر دو فیلم هایی دارند که به اکران نرسیده و توقیف هستند. در خصوص بقیه آقایان و خانم ها (اگرچه استعداد هایی وجود دارد) یا هنرشان آن قدر ارزش های هنری را رعایت نکرده است و آثار با هزینه گزاف اما سطحی ساخته اند و فقط پول بیت المال را حرام کرده اند یا بعد از مدتی خطشان با ساختار عوض شده است. بگذریم که در سال های دور هنرمندان عرفی (از آن جمله آقایان فخیم زاده جعفری جوزانی و…) بودند که آمده اند و در مقطعی حرف خودشان را زده اند و رفته اند.
هالیوود مدنظر آقایان «کلینت ایستوود» دارد
مدنظر آقایانی از جنس جلیلی و جبلی آن است که به هالیوود نگاه کنید که چقدر اثر برای امنیت سرزمینشان می سازند اما توجه نمی کنند که هنرمندان تراز آن سرزمین هرچه بخواهند بی هیچ واهمه می سازند و در شرایطی هم که باید تصویرسازی کنند تصویرسازی بر اساس استاندارد های هنرمندانه خودشان می کنند و ناظری آن بالا نیست تا سانسور کند. کسی در هالیوود «کلینت ایستوود» را سانسور نمی کند و نمی گوید «تک تیرانداز» بساز او خودش قهرمانش را پیدا می کند و می سازد همان طور که کسی مانع «مک کی» نمی شود تا به راحتی بتواند «معاون» با بازی درخشان «کریستین بیل» را بسازد و حیثیتی برای معاون اول رئیس جمهور و رئیس جمهور و تمام دستگاه حکومت امریکا باقی نگذارد کسی مانع کار «بری لوینسون» نیست و او می تواند «سگ را بجنبان» بسازد و هرچه می خواهد بگویید. (این دو فیلم را حداقل صداوسیما در هر مناسبت ضدآمریکایی بار ها پخش می کند.)
نکته اینجاست؛ نمی شود پشت تریبون ایستاد و شعار داد و عملی را انجام نداد نمی شود در روزگاری که صحنه و عرصه از هنرمندان خالی شده است امنیت سال های گذشته را به رخشان کشید و انتظار داشت امروز در عرصه باشند. اگر تعامل آقایان سازنده بود امروز نه وضعیت این بود و نه بی هنران در مصدر بودند و هنرمندان خانه نشین. در روزگار سخت است که مدیران دریافته اند تصویرسازی و روایتگری کار هر کسی نیست و هرچقدر پول و امکانات به آدم هایی که توانایی تولید ندارند بدهی نمی توان انتظار تولید تراز داشته باشی. نمی خواهم به هنرمندانی اشاره کنم که با مدیران دولتی زاویه دارند؛ اما نمی شود تا آخر دنیا سریال مختار را به ده زبان ترجمه کرد و پخش کرد آقایان حتی در جبهه خودشان هم نتوانستند یک داود میرباقری را بازتولید کنند؛ هرچند که داود میرباقری محصول تئاتر پیش از انقلاب است و بزرگ شده مکتب دیگری است که مکتبی شده است.
آزادی اجازه تولید می دهد انتظار خلق و آفرینش در لحظات سخت وقتی حاصل می شود که قبل از آن الزاماتش فراهم باشد و خلاقیت هنرمندانه محصول یک شبه نیست باید برای آن زحمت کشید آقایان همین امروز به سراغ کدام هنرمندان تراز رفته اند و از آنان اثر خواسته اند و شرایط را برای ساخت آثارشان فراهم کرده اند.