دفاع کارگردان پرفروش از طنزهای جدید

دفاع کارگردان پرفروش از طنزهای جدید

مسعود اطیابی را به عنوان مرد بفروش سینمای ایران می‌شناسیم. او سال‌ها پیش فیلمسازی را در سبک دیگری از سینما آغاز کرد و آثاری در ژانرهای مختلف ساخت که از موضوع مقاومت مردم فلسطین گرفته تا اتفاقات سیاسی سال ۸۸ را شامل می‌شدند اما از جایی به بعد این فیلمساز را با کمدی‌های بفروشی که هر کدام در سال اکران خود رکوردهای بزرگی را در گیشه جابه‌جا کرده، می‌شناسند.

به گزارش کندوج، فرهیختگان نوشت: اطیابی پیش از این هم کمدی «خروس جنگی» را با مضمون خانوادگی ساخته بود اما این فیلم جنبه‌های قالب فیلمسازی‌اش را نمایندگی نمی‌کرد تا اینکه بعد از «تگزاس» در سال ۹۶ دیگر هر چه ساخت کمدی بود و فروش بسیار بالایی هم پیدا کرد. او امسال هم فیلم «هتل» را روی پرده‌ها دارد که پس از «فسیل» رکورددار فروش گیشه‌هاست. در زمانه‌ای که خیلی‌ها فکر می‌کنند گیشه‌ها طلسم شده و جز نوع خاصی از کمدی‌ها هیچ فیلمی نمی‌تواند بفروشد، با مسعود اطیابی در این باره گفت‌وگوی چالشی و پر از جزئیاتی داشتیم که به واکاوی این موضوع کمک فراوانی می‌کند. این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

در فاصله سال‌های ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۲ می‌توان گفت آثاری را تولید کردید که پرفروش‌ترین‌ها در سینمای ایران بودند. در سال‌هایی مثل ۱۳۹۹ که وسط کرونا بود از شما فیلم داشتیم، حتی در سال ۱۴۰۰ فیلمی از شما داشتیم که جزو پرفروش‌ترین‌های سینما بود و سینمادارها شما را خیلی دوست دارند چون آثار شما پرفروش است. می‌توان این‌طور گفت در روزهایی که می‌گویند چراغ سالن‌های سینما خاموش بود شما سینما را نجات دادید؟

خیر، نمی‌توان این‌طور گفت. سوال سختی است. آمار یک چیز می‌گوید و من چیز دیگری می‌گویم. شاید یک فیلم دیگر هم اگر می‌آمد همین‌طور می‌شد. واقعا نمی‌دانم دلیل چیست. بعد از کرونا شرایط فرق کرد و ما هم سود کردیم؛ به‌خاطر اینکه فیلم «دینامیت» ما مجوز نمایش نمی‌گرفت. هر کاری کردیم این مجوز را نمی‌دادند ولی وقتی کرونا سینما را داشت تعطیل می‌کرد و نگرانی از این وجود داشت وقتی کرونا جمع شود، مردم اطمینان ندارند به سینما بروند و اساسا سینما درحال فراموشی است، همین‌ها باعث این نرمش شد. به این فکر می‌کردند با چه کاری می‌توان سینما را رونق داد و کسانی که می‌خواستند برنامه‌ریزی کنند، چه در شورای صنفی اکران و چه اهالی سینما و چه مدیران و مسئولان فرهنگی کشور، بین آثار موجود به این نتیجه رسیدند توان و قدرت فیلم دینامیت بیشتر از همه است. با وجود سانسور زیادی نسبت به این فیلم قرار شد بعد از سال‌ها اعمال شود و حدود ۲۷ دقیقه حذف سکانس‌ها رخ داد و حدود ۳۰-۲۰ دقیقه دیگر نیز در دیالوگ و تصاویر فیلم تغییراتی به‌وجود آمد ولی باز هم این فیلم آمد و موفق شد مردم را به سینما جذب کند. صددرصد سانسورها بی‌عدالتی در حق دینامیت بود. اما آن چیزی که مردم با آن حال کرده بودند، چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ فرح ذاتی که به مخاطب منتقل می‌کرد، به کمک سینما آمد. این مسعود اطیابی نیست که سینما را نجات می‌دهد، بلکه فیلم دینامیت با همه اجزای آن است. اینکه می‌گویم من نیستم، خود فیلم و شرایط جامعه، سینما را نجات داد. این باعث می‌شود سینما دوباره مورد توجه مردم قرار گیرد و بدان اطمینان کنند و وارد سینما شوند. در دوره‌ای دیگر اتفاقاتی را داشتیم که درخصوص بنزین و… افتاد و التهاباتی رخ داد. باز جامعه دچار ناراحتی و بحران شد که فیلم «انفرادی» انتخاب و اکران شد، چون سینما دوباره وارد حاشیه شده بود و انتخاب دیگری برای عوض کردن روحیه مردم نبود. انفرادی کمک کرد مردم به سینما برگردند. سال گذشته در شرایط خیلی بدی فیلم «بخارست» را اکران کردیم و بخارست این توان را پیدا کرد مردم را نسبتا به سینما جذب کند. در شرایطی که امکان تبلیغ نبود و هیچ کس جرات نمی‌کرد فیلمی را تبلیغ کند و مورد تهدید قرار می‌گرفت و اساسا محیط سینما مورد تهدید بود و مردم احساس می‌کردند ممکن است حضور جمعی در جایی خطرناک باشد، به‌خاطر نوع ناآرامی‌هایی که سال گذشته وجود داشت، خود فیلم‌ها مردم را جذب می‌کردند. در نوروز فیلم «فسیل» آمد و یک حرکت دیگری ایجاد کرد و خیلی باید جامعه خود را به فیلم فسیل مدیون بداند چون در شرایطی که بدخواهان کشور نمی‌خواستند عیدی اتفاق بیفتد و مردم به روحیه توانمند و به شادابی خود برگردند، فیلم کریم امینی توانست فضا را بشکند. متاسفانه تلویزیون هم با این جریان بدخواهی ناخواسته همراهی کرده بود، یا بعضا می‌توان گفت شیطنتی از سوی برخی بود. تلویزیون هم ناخواسته به سمتی رفت که بدخواهان کشور و بدخواهان مردم می‌خواستند. فیلم فسیل آمد و حرکتی ایجاد کرد، جذب مخاطب در سینماها رخ داد و دیده شد علنا مردم می‌آیند و فیلم می‌بینند تا شاد باشند و بخندند و فضای آنها عوض شود. فارغ از مفاهیم محتوایی فیلم که یادآوری‌هایی هم می‌کند، اما همین که خانواده‌ها دور هم بتوانند جمع شوند و یک فیلم سالم ببینند و روحیه آنها عوض شود اتفاق خوبی رقم خورده. فیلم «هتل» هم پشت‌سر این با قدرت‌نمایی خود جلو آمد و با تبلیغاتی کمتر از فسیل روی پای خود تا الان ایستاد و به رقم خوبی از فروش رسید. برای سینما در سال ۱۴۰۲ اتفاقی ویژه و تاریخی رخ می‌دهد. ۲۱ میلیون نفر تا الان که دی‌ماه است، فیلم را دیدند و تا آخر سال پیش‌بینی من این است که نزدیک به ۲۵ میلیون نفر حتما مخاطب مستقیم داخل سالن‌ها را داریم. یک جذب حداکثری است که اگر سالن‌های ما بیشتر بود، قطعا این رقم بالاتر بود. رقم ۲۵ میلیونی یا نهایتا ۲۸-۲۷ میلیون نفری، نهایت ظرفیتی است که سینما می‌توانست برای جذب مخاطب در یک‌سال داشته باشد و به‌نظرم امسال رخ داده و این یک اتفاق تاریخی و قابل تحلیل است. برخی به این حمله می‌کنند؛ چراکه سینما یک ثبات خاصی را به جامعه می‌دهد. اینکه ۲۵ میلیون مخاطب در یک‌سال در فضای اجتماعی جمع شدند کار بزرگی است و شکست مهیبی برای بدخواهان کشور است.
وقتی یک فیلم کمدی ۷ میلیون نفر را در سالن سینما جمع می‌کند قطعا این فیلم چندین برابر در فضای خانگی و… دیده می‌شود. این تصویر، خودش قابل تحلیل است، درواقع شما یک ملت را می‌بینید که بحران‌های مختلف را می‌گذراند اما به نشاط خود اهمیت می‌دهد چون می‌خواهد کار کند. کسی که به نشاط خود اهمیت دهد قطعا می‌خواهد فردای خود را بسازد. اما کسی که به نشاط خود اهمیت ندهد فردا حتی از رختخواب هم به‌درستی بیرون نمی‌آید.

با کارگردان‌هایی صحبت کردیم که امسال فیلم‌های خود را نمایش دادند و قائل به این بودند که از جانب پخش‌کننده و تهیه‌کننده مهندسی اکران صورت می‌گیرد. مشخصا درباره پخش‌کننده‌ها این حرف را می‌زدند که جنس فیلمسازی آنها متفاوت از جنس فیلم‌های دیگر است. مثلا فیلم «جنگل پرتقال»، «گیجگاه»، «چرا گریه نمی‌کنی» و…‌! شما هم فکر می‌کنید این مهندسی اکران در سینمای ایران اتفاق می‌افتد و باعث می‌شود فیلم‌هایی مثل هتل، فسیل و… سانس‌ها و سالن‌های بیشتری داشته باشند و فیلم‌های دیگر سالن‌ها و سانس‌های کمتری داشته باشند؟

مهندسی اکران را مردم رقم می‌زنند. واقعیت این است که اگر از ساعت ۱۲ امشب، درخواست خرید بلیت فیلم هتل را در یکی از اپلیکیشن‌ها مثل سینما تیکت یا هر جای دیگر بزنید، ظرفیت پر است. یعنی ما فردا ساعت ۱۲ ظهر تقریبا هیچ بلیتی برای هتل پیدا نمی‌کنیم. حتی برای اینکه یکی از آشناهای خود را به سینما بفرستم صندلی نیست. بقیه در فیلم‌های دیگر سرریز می‌شود. کسی بخواهد به سالن مراجعه کند یا اصرار داشته باشد امشب سینما برود هتل را نمی‌تواند ببیند، پس من اتفاقا سانس‌های کمی نسبت به روزهای پیک می‌بینم. مثلا سه‌شنبه، پنجشنبه و جمعه سانس‌های ما خیلی کم است و بعضا باید اعتراض کنیم مردم چطور فیلم را ببینند، درحالی‌که بلیت پیدا نمی‌کنند. در گیشه بد نیست قضیه را میدانی بررسی کنید.

سانس‌های شما به نسبت فیلم‌های دیگر بیشتر است؟

خیر، این‌طور نیست. به نسبتی که اقبال می‌شود یعنی مشتری دم در سینما می‌آید و بلیت می‌خواهد، سانس قرار داده می‌شود. اگر فیلم من مخاطب نداشته باشد امکان ندارد یک سانس اضافه به آن دهند. چه کسی وادار می‌کند شما سانس بگیرید؟ مردم و تقاضاست که سینمادار را وادار می‌کند سانس بدهد. مهندسی را مردم انجام می‌دهند و وادار می‌کنند چطور این اتفاق بیفتد. البته برخی از فیلم‌ها خوب هستند اما شناسنامه‌شان ضعیف است، یعنی سازنده را کسی نمی‌شناسد، بازیگر را خیلی توجه ندارند، موضوع فیلم و تبلیغات آن‌طوری است که مردم باورش نکرده‌اند. جنگل پرتقال یا گیجگاه فیلم‌های خوبی هستند که ظرفیت فروش بیشتری دارند اما این ظرفیت فروش به سانس ربط ندارد بلکه به نوع معرفی خود فیلم ربط دارد. مثلا در جنگل پرتقال یکی از اشتباهات این بود که اجازه دادند منتقدان درباره آن تعریف کنند. منتقدانی که بعد از سال‌ها مردم آنها را قبول ندارند. کسی براساس نقد مسعود اطیابی نسبت به فیلمی، آن را برای دیدن انتخاب نمی‌کند. مردم باید خود باور کنند این فیلم خوب است، چون متوجه شدند منتقدان پولکی هستند. متوجه شدند نقدها سابقا کلاه سر آنها گذاشتند یعنی بارها چیزی را نقد کردند که مردم دیدند این نیست که منتقد نوشته است. تعریف و تمجید از فیلم‌ها نتیجه ندارد. در جشنواره جایزه گرفتن نتیجه ندارد، نباید به اینها استناد کرد. حواشی هم در این حوزه تاثیرگذار است. فکر می‌کنید اگر برای فیلم خود حواشی درست کنید، فیلم شما می‌فروشد؟ یک زمانی مردم به حاشیه‌ها توجه می‌کردند اما الان هزار حاشیه هم برای فیلم بسازید موثر نیست و باید فیلم قوی باشد.

الان «ویلای ساحلی» پژمان جمشیدی را دارد، هتل هم دارد ولی هتل بهتر فروش می‌رود، چرا؟ به‌نظر شما شاخص چیست؟
 

به‌نظر من مردم است. من ویلای ساحلی را ندیدم ولی سازنده آن آقای عیاری، استاد بنده است. یعنی من از آقای عیاری خیلی چیزها یاد گرفتم.

منتقدان هم نظر مثبتی به ویلای ساحلی نداشتند. پس طبق آنچه شما گفتید چرا خوب نفروخت؟

من با آقای عیاری رابطه شاگرد و استادی داریم. آقای عیاری استاد بنده و اتفاقا استاد بسیار فهیم بنده است و درس‌های خوبی مستقیم از ایشان گرفتم و ویلای ساحلی را ندیدم که نقد کنم. همین که گفتید می‌توان مثال زد، ویلای ساحلی سانس کمتری از هتل ندارد. به قول شما پژمان جمشیدی، عطاران و… را دارد. تبلیغات هم کمتر از هتل ندارد. باید با خود مردم بنشینید و تحلیل مردم را بشنوید که چه اتفاقی می‌افتد همچنان هتل در راس است.

خیلی هم کمدی نیست.

بحث کمدی و غیرکمدی نیست. من یک سالی «تگزاس» را داشتم، «متری شیش و نیم» هم همزمان در اکران بود، ما با تگزاس به لحاظ تعداد مخاطب، عدد کمی بالاتر از متری شیش‌ونیم بودیم. متری شیش‌ونیم کمی بیشتر از ما فروخته بود، همزمان اکران داشتیم.

برای شما شهرستان بیشتر بود؟

مخاطب ما در روزهای نیم‌بها بیشتر بود، چون خانواده می‌خواست ببیند و خانواده وقتی فیلم را می‌بیند بخواهد ۱۰ بلیت بخرد، ۱۰ بلیت نیم‌بها خیلی اختلاف دارد. برای مخاطب دو سه نفره فرقی نمی‌کند نیم‌بها فیلم را ببینند یا… . ما در قسمت‌های نیم‌بهای روزهای سه‌شنبه فروش بیشتری داشتیم. دو فیلم با دو گونه مختلف با هم می‌فروخت و کنار هم مکمل بودند. مخاطب‌ها هم مشترک بودند یعنی کسانی که متری شیش‌ونیم را می‌دیدند هفته بعد تگزاس را می‌دیدند و کسانی که تگزاس را می‌دیدند هفته بعد متری شیش‌ونیم را می‌دیدند. پایاپای بود. «خروس جنگی» را همزمان با «درباره الی» اکران کردیم… .

بازیگر مشترک هم داشتید؟

بله، پایاپای جلو می‌رفتیم، یعنی مکمل همدیگر بودند. تقریبا همه مخاطبان خروس جنگی همان‌هایی بودند که درباره الی را هم دیدند، چون هر دو فیلم مخاطب را به سینما رفتن ترغیب می‌کرد. مخاطبان خروس جنگی را می‌دیدند و می‌گفتند حال کردیم، یک فیلم دیگر هم ببینیم و درباره الی را می‌دیدند. می‌گفتند درباره الی را دیدیم و حال کردیم و بعد خروس جنگی را می‌دیدند. در متری شیش‌ونیم نیز همین‌طور بود، دو فیلم در دو ژانر مردم را ترغیب می‌کرد، چون حال فیلم متری شیش‌ونیم مفرح است. تلخ است اما مفرح است، اجرای آن مفرح است، یعنی در ذات فیلم، تصویر تلخ را به‌شکل مفرحی می‌بینید.

منظور شما چیست؟

تصویر درست است، قاب درست است، بازی درست است، میزانسن‌ها درست است.

متری شیش‌ونیم فیلم خلوتی نیست، پر اکت است. منظور شما این است؟

بله، ذات سینما باید مفرح باشد حتی فیلم تلخ! تماشاچی باید حال کند و بیرون بیاید. این باعث می‌شود فیلم بعدی را ببیند و هفته بعد فیلم دیگری را ببیند اما اگر ذات فیلم مفرح نباشد هر چقدر بیان داشته باشد عقب‌تر از مردم است، چون مخاطبان اصلا با هم فرق نمی‌کنند. ویلای ساحلی تازه شروع شده و شاید در آینده مخاطبان بیشتری جذب کند. بازیگران یکی هستند و برای هتل این اتفاق افتاده که همه توصیه می‌کنند، یعنی این اتفاق افتاده که در خانواده جوانی فیلم را دیده و این هفته می‌خواهد پدر و مادر خود را ببرند، چون به‌درد آنها می‌خورد و واقعا اینجا توصیه می‌کنم هرکسی پدر و مادری دارد اهل سینما نیست حتما هتل را ببینند، چون حال آنها خوب می‌شود.
به آماری که در سال ۹۸ برای متری شیش‌ونیم و تگزاس رقم خورد، اشاره کردید. پنج فیلم پرفروش آن سال «مطرب»، «تگزاس ۲»، متری شیش‌ونیم، «رحمان ۱۴۰۰» و «شبی که ماه کامل شد» بودند و ژانرها کاملا متفاوت بود. در آن سالی که ژانرها متفاوتند نسبت پنج فیلم پرفروش

به کل سینما ۴۴ درصد است. درست است؟
بله.

یعنی سهم بقیه آثار سینمایی ایران ۶۶ درصد می‌شود.

اما پنج فیلم متنوع داریم، چون هر پنج فیلم استانداردهای بالایی دارند. استانداردها را درنظر بگیرید.

هرچه جلوتر می‌آییم می‌بینیم که آمار تغییر می‌کند، یعنی امسال که تا آذرماه را بررسی کردیم، پنج فیلم اول را نگاه کنید فسیل، هتل، «شهر هرت» «بچه زرنگ» و «نارگیل۲» است. اینها نزدیک به ۸۰ درصد فروش کل سینما را در اختیار گرفتند. مابقی فیلم‌ها که نزدیک به ۸۰-۷۰ فیلم هستند، سوای از گروه هنر و تجربه، سهم فروش ۲۳ درصدی را از کل سینمای ایران به‌دست آوردند.

فیلم‌هایی که به استاندارد بالاتری نزدیک‌تر هستند فروختند، باید این را قبول کنید. به استاندارد باید توجه شود.

این پنج فیلم را شاخص استاندارد می‌دانید؟
خیر، شاخص نیستند. استاندارد آنها بالاتر است. باید فیلم‌های با استاندارد بالاتر از این فیلم‌ها بیاید، نه اینکه اینها شاخص هستند. اینها به نسبت فیلم‌های اکران‌شده موجود استاندارد بالاتری دارند. مردم هم به آنها توجه می‌کنند.

سهم سه فیلم اول ۷۰ درصد از فروش می‌شود و هر سه کمدی است. نه اکشن است، نه… .

شما بررسی کنید و بگویید فلان فیلمی که قعر جدول است، الان باید بیشتر می‌فروخت. واقعا بیشتر می‌فروخت؟

کاری به این ندارم باید بشود یا خیر. چنین وضعیتی را درست می‌دانید؟ در کلیت سینما منظور است

سینما همین است. همه‌جای دنیا همین است. همین رقابت درست در سینماست. شما استاندارد خود را درست کنید مردم بیشتر اقبال می‌کنند.

پس شما فردا یا دو، سه‌سال دیگر فیلمی غیرکمدی و استاندارد بسازید و جزء پرفروش‌ها باشید. آیا چنین چیزی هر قدر هم آن فیلم قوی باشد، ممکن است؟

بله، ممکن است. من همین الان می‌خواهم فیلم جنگی بسازم که پرفروش‌ترین فیلم شود.

شدنی است؟

چرا نشود؟ جنس کار است چرا نشود؟

الان ۱۶ فیلم کمدی در اکران است، مثلا دهه ۶۰ مدتی اجازه نداشتیم کمدی اکران کنیم. ممنوعیت و محدودیت‌هایی وجود داشت. یک زمانی که کمدی می‌آمد مثل «اجاره‌نشین‌ها»، «ای ایران» و… خیلی استقبال از آنها زیاد بود ولی در کتابی که دیدید این را نوشته‌ام؛ از فیلم‌های سال ۶۳ که سال ۶۴ اکران شدند، پنج فیلم اول فقط رقم فروش‌شان در تهران، رکورد «در امتداد شب» را پشت سر گذاشت، یعنی رکورد دوره قبل از انقلاب را که آن فیلمسازان می‌گفتند اگر ما می‌فروشیم و رکورد می‌زنیم، به خاطر این است که بهتر هستیم، ولی وقتی یک چیزی آنها را متوقف کرد…
 

سال چند بود؟

سال ۶۳ ساخته و سال ۶۴ اکران شدند.

سال ۶۴ چند میلیون مخاطب داشتیم؟محکی وجود ندارد. برای تهران آمار آورده شده است و برای شهرستان‌ها آماری نیست.

در دهه ۶۰، سالی داشتیم که ۷۰ میلیون بلیت فروختیم.

در یک سال؟

بله، دوبرابر جمعیت فروش داشتیم. آماری که وجود دارد…

آمار را از کجا آورده‌اید؟ به من هم بدهید که ببینم.

در سال ۶۹ که آخرین سال دهه ۶۰ است، ۲۱۴ فیلم سینمایی ایرانی و ۱۱۶ فیلم خارجی توانستند بیش از ۸۱ میلیون بلیت بفروشند و با احتساب جمعیت ۵۰ میلیونی می‌توان گفت متوسط…

این برای ۳۰ سال پیش است. طی ۳۰ سال این را نداشتیم و افت کردیم. الان دوباره دارد آمار مخاطبان بالا می‌رود.

اتفاقا ما دوره رونق را بیان می‌کنیم. فیلم پنجم سال ۶۴، «مردی که زیاد می‌دانست» بود. الان اگر آن فیلم نفروخته بود، من نمی‌توانستم به شما هیچ جوره ثابت کنم این فیلم هم می‌تواند بفروشد. آن زمان چه اتفاقی باعث شد که این فیلم بفروشد؟ مهندسی اکران بود، یعنی دولت وقت مهندسی اکران کرد.

یعنی شما می‌گویید مهندسی اکران باید چطور باشد؟ می‌توان این کار را کرد که مهندسی اکران این‌طور باشد که هتل اکران نشود؟

نه ابدا، چون شما فیلم غیرکمدی هم ساخته‌اید این را بیان می‌کنم. می‌گویم شما دغدغه‌های دیگر هم دارید، یعنی مخاطب آن فیلم‌های غیرکمدی، پاخوری به سالن سینما پیدا نکرده، چون به او آموزش دادند فقط فیلم کمدی ببینند. الان هم فقط کسانی به سالن سینما می‌آیند که کمدی‌باز هستند. بقیه نمی‌آیند که ببینیم فیلمی می‌فروشد یا نه. موقعی که در دهه ۶۰ «عقاب‌ها» می‌فروخت، پای مخاطب دیگری به سالن باز بود.

شناخت مخاطب الان بیشتر شده است. فیلم را به‌راحتی انتخاب نمی‌کنند. مخاطبان الان خیلی مختلف شده‌اند. اکثر مخاطبان تحصیلکرده هستند، به خانواده اهمیت می‌دهند و براساس نظر شما تصمیم نمی‌گیرد.

وقتی به ما اشاره می‌کنید، منظورتان چه کسانی است؟

گروهی که رسانه را در دست دارند. امروز مخاطب براساس ترویج کسی، چیزی را انتخاب نمی‌کند. الان رستوران هم بخواهید بروید باید کیفیت داشته باشد تا بروید. مطمئن نباشید نمی‌روید.

به‌عبارتی شما می‌گویید چون مخاطبان‌مان تحصیلکرده‌تر شده‌اند، فسیل و هتل را انتخاب می‌کنند؟ یعنی مخاطبی که تحصیلکرده است، از رکوردشکنی فیلم بهرام بیضایی به برخی فیلم‌هایی می‌رسد که الان می‌بینیم؟

کدام فیلم بهرام بیضایی منظور است؟

«سگ‌کشی».

فیلم اول آقای بیضایی هم با فیلم آخر ایشان یکی است؟

الان من در مقام مدافع آن فیلم هم نیستم. به‌عنوان مثال بیان کردم.

این مثال درستی است اما فیلم آخر آقای بیضایی همین‌طور ‌است؟

فیلم ضعیفی بود. کاری به این ندارم.

مردم فیلم خوب او را می‌بینند. کاری به اسم کسی ندارند. مهم این است که مخاطب الان فهیم‌تر شده است و به‌راحتی گول نمی‌خورد. باید فیلم خیلی خوب در هر ژانری بسازید. سر این من کوتاه نمی‌آیم. با مخاطبان در سالن سینما بنشینید و با آنها حرف بزنید و ببینید از شما فهیم‌تر هستند یا خیر. من ادعا دارم، چون مخاطب فهیم شده هتل می‌فروشد. مخاطب اگر فهیم نباشد هتل را انتخاب نمی‌کند و فیلم دیگری را انتخاب می‌کند.

اگر کسی هتل را دوست نداشته باشد، فهیم نیست؟ این ادعا توهین به کسانی است که هتل را انتخاب نمی‌کنند.

درصد کمی هتل را انتخاب نمی‌کنند. من می‌گویم هر حرفی می‌خواهید درباره فیلم من بزنید، بزنید ولی درباره مخاطب احتیاط کنید. اینکه شما فکر کنید شخص شما از مخاطب‌های فیلم هتل فهیم‌تر هستید، با آن بحث دارم.

کجای بحث ما چنین علامتی داد؟

اینکه بیان کردید دید مخاطب عوض شده است، این‌طور نیست. مخاطب فهیم‌تر شده است.

گفتیم مخاطب محدود شده است. بحث ما پاخور سینماست. بحث ما این است که پای یک‌سری مخاطب- که اتفاقا زیاد هم هستند- از سالن سینما بریده شده و اصلا به سینما نمی‌آیند.

ما الان اینها را جذب می‌کنیم. باید فیلم خیلی قوی باشد تا جذب شوند.

برخی اکشن دوست دارند. برخی خانوادگی دوست دارند. همه که مخاطب این سبک از کمدی نیستند.

این را از من سوال نکنید. این را باید از سازنده فیلم اکشن سوال کنید، چرا فیلم اکشن نمی‌سازید که مردم ببینند؟

من فکر می‌کنم اگر کار اکشن بگیرد، شما یکی از کسانی هستید که می‌سازید و خوب هم می‌سازید.

من اکشن را بیشتر از بقیه ژانرها دوست دارم. در فیلم‌های کمدی هم من صحنه‌های اکشن دارم اما جنبه کمدی به آن می‌دهم و قدری ساده‌تر است اما جنس تکنیک آن کم نیست.

پس چرا نمی‌سازید؟

من به جامعه و نیازش نگاه می‌کنم.

مهندسی کردن یعنی شما را در موقعیتی می‌گذارند که می‌گویید اگر بخواهم بفروشم، اکشن نمی‌گیرد، چون شرایط اکران طوری نیست که اکشن بفروشد. الان کمدی می‌فروشد وگرنه اکشن را بهتر از کمدی می‌سازید.

من نیاز مردم را احصا می‌کنم. اینکه چه چیزی می‌فروشد ربطی به من ندارد.

بخشی از مردم نیازهایی غیر از کمدی دارند منتها برای آنها فراهم نیست، برای ذائقه آنها فیلمی نیست.

به نظرم الان فضایی است که مردم در نیاز اجتماعی‌شان که خودشان خوب درکش می‌کنند، چه دارویی، چه غذایی و کلا چه چیزی برای آنها مناسب است، به این رسیده‌اند. من اگر بخواهم نسخه خوبی بدهم همچنان فیلم کمدی است. من برای فیلم بعدی خود ارزیابی می‌کنم که کمدی یا غیرکمدی بسازم. باز با مردم صحبت می‌کنم و باز انتخاب کمدی است. خود شما اولین فیلمی که انتخاب می‌کنید کمدی است که تماشا کنید.

برای من این‌طور نیست. اگر مردم فقط کمدی دوست دارند، چرا در شبکه نمایش خانگی که مخاطب آن عام است، کمدی صدر نیست؟ آنجا پلیسی می‌فروشد، اجتماعی می‌فروشد و…

شرایط فرق می‌کند. اتفاقا شبکه نمایش خانگی شرایط متفاوت دارد و رقابت کمدی در آن سخت‌تر است، چون قدرت تعلیق داستان‌های جدی، برای سریال بالاتر است. کمدی قدرت تعلیق پایین‌تری دارد. کمدی یا باید هر شب نمایش داده شود یا اگر به‌صورت هفتگی پخش شود، تعلیق ندارد اما در اکران آنلاین و در اکران نمایش فیلم سینمایی باز مردم فعلا روی کمدی‌ها دست می‌گذارند.
 

در تلویزیون‌های کابلی خارج از کشور سیت‌کام هم خوب می‌فروشد. مثل فرندز که آن هم کمدی است. اگر کلی و علمی نگاه نکنیم و براساس نظری که از چند نفر بغل‌دستی‌مان در سالن سینما نشسته بودند شنیده‌ایم، بخواهیم نظر بدهیم و به آن تعمیم ببخشیم، هر چیزی من یا شما بگوییم می‌شود نقض آن را پیدا کرد.

یک چیز بگویید که نقض آن پیدا نشود.

بیایید به آمار و داده‌های علمی استناد کنیم، چون کمدی هم ژانر محبوبی است. ژانر سوم یا چهارم در دنیاست. مشکل ما این است که سینمای ما فقط کمدی شده است.

باید چه کار کنیم؟

کسی که فیلم اول او «مصائب دوشیزه» بود که فیلم خوبی هم بود. فیلم معنوی بود و تم عشقی داشت. بعد به سختی به سمت آن فیلم‌ها یا فضاها می‌رود یا حتی همین فیلم «ماه گرفتگی» فیلم دغدغه‌مندی است، سوای اینکه هنوز آن را خیلی‌ها ندیدند.

نسخه اصلی ماه‌گرفتگی که اکران شد. از غیرکمدی شروع می‌کنیم.

چند جمله بالاتر صحبت از این شد که یک مجموعه چیزهایی، یک فیلمساز را به این سمت سوق می‌دهد که الان کاری که می‌شود انجام داد همین است و فقط این‌طور می‌شود برخی مخاطبان را به سینما آورد که فیلم کمدی بسازیم. یعنی وقتی اکران را مهندسی کرده باشند، فیلمساز هم خود به خود شرطی می‌شود و به همان سمت می‌رود.

من یک فیلمساز هستم. باید درباره کلان سینما حرف بزنید. یعنی به جای اینکه من مسعود اطیابی را اینجا بنشانید، من را در کنار پنج همکار دیگر بنشانید که درباره کلیت سینما همه با هم حرف بزنیم و به این نتیجه برسیم. اینکه من جواب عدم استقبال مردم نسبت به فیلم‌های غیرکمدی را بدهم، ربطی به من ندارد. الان من چند فیلم کمدی ساختم و در ژانر خودم کار می‌کنم. می‌توانم از همکاران خود بخواهم آنها در ژانر خود بسازند. آنکه اکشن‌کار است و بلد است فیلم اکشن خوب بسازد، باید به میدان بیاید و فیلم بسازد. یک مشکل دیگر تامین سرمایه برای فیلمساز است، این را متوجه هستم. اکثرا دنبال کسب سرمایه از دولت هستند. واقعیت این است من اگر مسئول دولتی باشم به هیچ فیلمساز حرفه‌ای برای فیلم ساختن پول نمی‌دهم. دو قشر باید از دولت پول بگیرند. فیلمساز فیلم اولی زیرا یک فیلم اول را باید دولت حمایت کند. فیلم دوم حق حمایت نباید داشته باشد. یعنی باید در این زمینه قانون باشد که هر کس برای ورود به سینما حمایت نیاز دارد و فیلم اول حمایت دولتی داشته باشد.قشر دوم که باید حمایت شود، فیلمساز حرفه‌ای است که فیلم خاص با موضوع ملی می‌سازد. آن هم فقط برای یکی دو فیلم در سال.

مثلا «بازمانده» که آن هم در گیشه نفروخت.

بازمانده زمان خود فروخت.

اسپیلبرگ هم برای «فهرست شیندلر» خودش تشخیص داد ممکن است این فیلم در گیشه نفروشد، برای همین از صندوقی که درست کرد و یهودی‌ها به آن اعانه دادند کمک گرفت. اتفاقا فیلم هم برخلاف تشخیص خودش فروخت.

تامین هزینه و مابه‌التفاوت هزینه یک فیلم عادی و یک فیلم ویژه فرق می‌کند. دولت‌ها باید تفاوت را پرداخت کنند. یکی می‌خواهد بخشی از شاهنامه را فیلم کند و این با یک فیلم کمدی که ۲۰ میلیارد هزینه آن است، ده‌ها برابر اختلاف هزینه دارد و گیشه جواب هزینه را نمی‌دهد. بنابراین حاکمیت باید از آن فیلم حمایت کند تا قوی شروع کند.

منظور شما این است که به سود نمی‌رسد اما کم‌مخاطب نیست؟

بله، من الان می‌توانم قصه رستم و اسفندیار را انتخاب کنم و بسازم. در بخش خصوصی امکان این نیست. باید با حامی خیلی قوی داشته باشد که هزینه مابه‌التفاوت با هزینه فیلم عادی را تامین کند، بدون اینکه اسم خود را بزند و دخالتی داشته باشد. باید این حمایت صورت گیرد تا آن فیلم در موضوعات خاص ساخته شود. اما متاسفانه فیلمسازان ما برای فیلم دهم هم می‌خواهند دولت کمک کند.

شما مرد بفروش سینمای ایران هستید. زمانی مسعود بفروش ما ده‌نمکی بود و الان مسعود اطیابی است. الان خود شما را می‌بینیم که از جنس دیگری از سینما آمدید و در این فضا کار می‌کنید. اگر هتل هفت میلیون بلیت بفروشد یعنی می‌تواند ۱۰ میلیون هم بفروشد و باز این یعنی فیلم اکشن می‌تواند در کنار آن ۱۵ میلیون بلیت بفروشد. من درباره آن ۱۵ میلیون نفر صحبت می‌کنم، نه در مورد ۱۰ میلیون مخاطب هتل!

اگر ساخته شود خوب است. توصیه کنید فیلمسازان بسازند.

یکی از دلایلی که سینما رفتن از عمومیت افتاده به‌خاطر این است که بلیت سینما گران شده. با این حال برخی در داخل صنوف پخش و سینماداری معتقدند که باید بلیت سینما گران‌تر شود. شما موافق افزایش قیمت بلیت سینما هستید؟

ببینید الان بلیت سینما قیمتی ندارد و نسبت به هزینه‌های دیگر یک خانوار ایرانی رقمی نیست. اما چون فیلم‌های سینمایی را خانوادگی می‌بینند، از این جهت است که قیمت بلیت برای مردم سنگین می‌شود وگرنه خود بلیت ۸۰ هزار تومانی هم زیاد نیست. با ۸۰ هزار تومان با تاکسی اینترنتی مسافت کمی را می‌توانید طی کنید. یک ربع شما را سوار می‌کنند و مسافت ۲۰ دقیقه‌ای، ۸۰ هزار تومان بیشتر می‌شود. من می‌گویم که قیمت بلیت سینما باید رقم منطقی باشد. نه آنقدر زیاد که مردم قید سینما را بزنند و نه آنقدر پایین که صنعت سینما گرفتار ورشکستگی شود.

بگذریم. کمی در مورد خود فیلم هتل حرف بزنیم و اینکه چه شد سراغ ساخت این کار رفتید؟

هتل کلا کار سختی بود. لوکیشن محدودی داشت و طنز و کمدی آن در موقعیت اتفاق می‌افتاد و همین اجرا را سخت می‌کرد. برای بازیگران سخت بود و هم برای کارگردانی. فیلمنامه‌نویس زحمت کشیده بود و درست نوشته بود و باید در چهارچوب فیلمنامه سعی می‌کردیم رعایت کنیم که دور نشویم. فیلم سینمایی هتل یک نشانه کاریکاتوری از وضعیت فرهنگی یا جریانی است که در امروز جامعه وجود دارد و نقد پنهانکاری است. اینکه یک حرف را می‌توان راحت و ساده بیان کرد اما نمی‌زنیم. ما از همدیگر واهمه داریم و از واهمه واکنش طرف مقابل، وارد یک پنهانکاری می‌شویم و همین شرایط خنده‌داری را برای فیلم به وجود آورده است. مثل همین کاری که شخصیت اصلی داستان ما می‌کند. فارغ از موقعیت‌های خنده‌دار این فیلم، می‌توان از منظری اجتماعی به این اثر سینمایی نگاه کرد. بالا و پایین بروید و بگویید این فیلم نیست، من می‌گویم این فیلم است. مردم هم متوجه می‌شوند و شما هم خوب متوجه می‌شوید اما خیلی‌ها به خود می‌گیرند چون آینه است. به آنها برمی‌خورد و فکر می‌کنند چرا ما را مورد تمسخر قرار دادید. هتل مثل دینامیت، آینه است و برای خیلی‌ها این شکلی است. دینامیت عینا آینه رفتار برخی در جامعه بود، یعنی برخی تصویر خود را در دینامیت می‌دیدند و ممکن بود عصبی شوند و برخی هم درس می‌گرفتند. بعد از دینامیت خیلی‌ها به من گفتند که ما درس گرفتیم، چه در طلاب و چه در تندروها! برخی درس گرفتند که آدم‌های منصفی بودند و رفتارشان را عوض کردند و برخی هم در این آینه خود را دیدند و عصبی شدند و به ما فحش دادند. هتل فیلم بامضمونی است که محتوا دارد و می‌توانید با بچه خودتان به دیدن آن بروید و به نظر باید دیگران را هم به تماشای آن تشویق کرد. کاری که منتقدان باید بکنند اما متاسفانه نمی‌کنند. چه تعریف و چه تمجید منتقدان از فیلم‌ها فقط اظهارنظر است و حمله کردن‌شان هم فقط یک اظهارنظر است. مثلا می‌خواهند از یک فیلم تعریف کنند، می‌نویسند فلانی حرف غنی در این فیلم زد اما نمی‌گویند چرا و چگونه این حرف را زد و اصل حرفش چیست. طرف فیلم ساخته که تمام مردها را به زنان مشکوک می‌کند و تمام زن‌ها را به مردان خود مشکوک می‌کند، بعد این فیلم را ترویج می‌کنند و فشار می‌آورند که در جشنواره جایزه بگیرد. کاری که منتقدان با نوشتن‌های دروغین‌شان می‌کنند، همین است. بسیاری فیلم داریم که منتقدان در رسانه‌ها ترویج و حتی تجلیل کردند اما نگفتند که اصل حرف فیلم چیست؟ در حمله کردن هم همین هستند، مثلا درباره فیلم هتل می‌نویسند شوخی‌های زیرشکمی است. هرچه خود می‌گردم که این شوخی‌ها را دربیاورم، می‌بینم نداریم.
حرفم این است که کار منتقد باز کردن درون‌مایه فیلم برای فهم بیشتر مخاطبان است. ما آن منتقد را الان نداریم به‌خاطر اینکه سطح آنها از مخاطب پایین‌تر آمده است. سطح نگاه آنها، سطح تحلیل و سطح دانش، سطح آگاهی، سطح فهم آنها از یک فیلم به‌شدت پایین آمده است. آنها فقط به سفارش می‌نویسند، تمجید می‌کنند یا به سفارش حمله می‌کنند. برای حمله کردن به دروغ و تهمت متوسل می‌شوند، مثل اینکه می‌گویند فلان فیلم شوخی‌های جنسی دارد که با خانواده نمی‌توان دید! یا مثلا همکار عزیز ما در جایی سخنرانی می‌کند و می‌گوید ابتذال به سینما آمده است. من به همان همکار می‌گویم ابتذال شما هم کمتر نبوده است اگر این ابتذال است. شما چند میلیارد بودجه کشور را گرفتید، یک موضوع تاریخی یا دینی ساختید اما اینقدر ابتر و ابلهانه بود که این را هیچ‌کسی نمی‌بیند و اگر ببیند هم می‌گوید این چیست؟ آن ساخته ابتذال نیست ولی آثار من ابتذال است؟ گرای اشتباه دادن بلای توپخانه است، باعث می‌شود خودی را بزنید. چرا شمایی که هدف‌تان گرا دادن است، گرای اشتباه یا دروغ می‌دهید؟ تعریف من از ابتذال این است که یک چیز ارزشمند را بد تعریف کنید. من به اندازه سواد خود کار خود را می‌کنم و ابتذال در آن نیست. ابتذال یعنی شما آنقدر درباره یک چیز ارزشمند حرف بزنید و بعد بوی بد آن بیرون بزند و گند به آن سوژه و محتوای ارزشمند بزنید. من حداقل در بعد سرگرمی یک خانواده جمعیتی را به سینما آوردم تا هم فیلم مفرحی ببینند و هم درد و آلام آنها کمتر شود. خاطرم هست یک منتقد عزیزی به فیلم خروس جنگی مدام حمله می‌کرد. یک روز شانسی او را دیدم و گفتم فیلم را دیدید؟ گفت خیر. بعد از مدتی زنگ زد و گفت عذرخواهی می‌کنم. من در فضای آن زمان، چیزهایی ندیده گفتم اما وقتی فیلم را دیدم فیلم سروشکل دارد و داستان دارد، حرف دارد. حرفم این است که از ما خوش‌تان نمی‌آید به فیلم چه کار دارید؟ از فیلم و ما خوش‌تان نمی‌آید به مردم چه کار دارید؟ چرا به مخاطب توهین می‌کنید؟ سینمای ما دچار چیزی شده که هرکسی فکر می‌کند خود یک قهرمان درست و حسابی است و بقیه بیخود هستند. اگر این رویه ادامه پیدا کند، ممکن است صریح‌تر جواب دهم. من می‌گویم که در تحلیل فیلم‌ها نباید به دروغ متوسل شویم، این بی‌اخلاقی‌ترین کار است. نمی‌گویم فیلم من پاستوریزه است. پاستوریزه بودن برای سینما بد است. سینما اگر بخواهد پاستوریزه باشد هیچ‌چیزی نمی‌توان ساخت. نمی‌گویم پاستوریزه است اما آن چیزی هم که شما می‌گویید که هیچ‌چیزی ندارد، نیست. حداقل سرگرمی دارد!

در مورد دینامیت گفته بودید که سانسور شده بود، فیلم هتل هم ممیزی داشت؟

هتل ممیزی داشت اما خیلی محدود بود در حد دو، سه واژه و چند توصیه که بخش عمده توصیه‌ها را به‌صورت شخصی زنگ زده بودند که فلانی نظر من این است که این سکانس را این‌طور و آن‌طور کنید. یک مورد هم بود که اول مقاومت کردم و بعد آقای سهرابی زنگ زد و گفت دلیلش چه بوده و دیدم درست می‌گوید و واقعا یک لحظه نگاه کردم دیدم حق با آنهاست و با دوبله درست کردیم.

ممیزی روی چه چیزهایی بود؟ بحث سیاسی بود؟

خیر، هتل موضوع سیاسی ندارد. چند مورد اصلاحیه خورد که از سر نگرانی برای یک فیلم خانوادگی بود و می‌شود گفت که هتل عملا ممیزی نشد.

شما توصیه می‌کنید که خانواده‌ها بروند و فیلم هتل را ببینند؟

خانواده تشخیص می‌دهد چه فیلمی ببیند یا نبیند. برخی مواقع در پیام‌هایی که در همین اپلیکیشن‌های بلیت‌فروشی می‌گذارند درباره برخی فیلم‌ها می‌گویند این فیلم بدآموزی دارد که اغلب کامنت‌های فیک و مغرضانه است و نوع ادبیات و لحن نظرات مشخص است. مردم عادی اگر یک فیلم آموزنده یا سرگرم‌کننده باشد تعریف و تمجید می‌کنند و اگر فیلمی بدآموزی داشته باشد می‌نویسند که این فیلم بدآموزی دارد و به هم توصیه می‌کنند فیلم را ببینید یا نبینید. این هم خیلی تاثیر دارد. آنچه مردم به همدیگر می‌گویند بیشتر تاثیر دارد.

به نظر می‌رسد آثار پرفروش و کارگردان‌های پولساز سینمای ایران، آنقدر که بین سینماداران و پخش‌کننده‌ها محبوبیت دارند، بین اهالی سینما و منتقدان محبوبیت ندارند. در اواخر دهه ۸۰ و ابتدای دهه ۹۰، سینماداران بسیار مشتاق فیلمسازی ده‌نمکی بودند. برای شما این‌گونه است و آیا سینماداران به شما توصیه می‌کنند که باز هم فیلم کمدی بساز؟

نمی‌دانم. کارکنان سینما بیشتر پیام می‌دهند تا سینماداران! از سینماداران واکنشی ندیده‌ایم.

برای شما بازخورد آنها جالب نیست؟

تا حالا واکنشی نشان نداده‌اند. سینماداران این‌طور برخورد می‌کنند که انگار وظیفه ما بوده و ما کار خود را انجام داده‌ایم. چیزی نمی‌گویند اما کارکنان سینماها بیشتر واکنش دارند و جنبه تشکر آنها بیشتر است. حداقل رسانه‌ای و پیامی این را بیان می‌کنند. کارمندهای سالن سینما بارها شده از شهرهایی مثل آذربایجان، مشهد، کرمانشاه و… پیام فرستاده‌اند. مرا در فضای مجازی پیدا کرده‌اند و پیام فرستاده‌اند. می‌گویند فلانی من در گیشه کار می‌کنم، در فلان‌جا کار می‌کنم و تشکر می‌کنند. می‌گویند از دو جهت است؛ یکی از این جهت مردمی را که خارج می‌شوند می‌بینیم و خوشحال می‌شویم و دیگر اینکه وقتی سینمادار وضع خوبی دارد به ما بیشتر می‌رسد. تعداد ما بیشتر می‌شود، نیرو بیشتر می‌شود و کارمان هم راحت‌تر می‌شود. به‌هرحال سینمادار اول باید پول آب و برق و بعد حقوق کارمند را بدهد.

این نقطه مغفولی است که معمولا در رسانه و جریان نقدسینما به آن توجهی نمی‌شود. معمولا وقتی از مسائل سینما گفته می‌شود، سراغ چهره‌ها و کسانی می‌رویم که بیشتر در معرض توجه هستند. درحالی‌که افراد زیادی در چرخه و صنعت سینما هستند.

یکی از کارکنان سینما عکس تولد خود را برای من فرستاد و گفت خانواده من در سالن سینما برایم تولد گرفتند، چون امشب سانس فوق‌العاده بود در سینما هستیم و برای شما فرستادم که خوشحال شوید. برای من جذاب بود که کنار بنر فیلم هتل ایستاده بود و عکس گرفت و برای من فرستاد.

شما یک اثر غیرمستقیم هم داشتید و یک تهیه‌کننده پولدار و حالا بگوییم پولساز را وارد سینما کردید؛ سیدابراهیم عامریان.

آقای عامریان قبل از ما وارد شده بود و دو، سه فیلم تهیه کرده بود، یعنی سرمایه‌گذاری کرده بود. روی فیلم کارگر ساده نیازمندیم سرمایه‌گذاری کرده بود و برای یکی دو فیلم دیگر هم سرمایه گذاشته بود و قبل از اینکه با ما آشنا شود، به سینما ورود کرده بود.

سر پروژه من سالوادور نیستم با آقای عامریان آشنا شدید؟

بله، ما به اسم رویای مارسل ایده داشتیم و به برزیل رفتیم و حتی با آقای عطاران قرارداد بستیم. آقای سیدامیر پروین‌حسینی هم تهیه‌کننده بود و به توافقاتی هم رسیدیم اما اتفاقاتی افتاد که آقای هادی نهایتا کار را انجام داد. من عملا نتوانستم بروم اما بعدها از طرف آقای عامریان به من پیشنهاد همکاری شد. همدیگر را یک جایی دیده بودیم و نمی‌شناختیم، به‌واسطه یکی از دوستان تماس گرفت و قراری در جایی گذاشتیم و با هم آشنا شدیم. مذاکره‌ای کردیم که چه کار کنیم و چه کار نکنیم. به نظر من آقای عامریان در عرصه سینما باهوش است، یعنی در آینده، شکل و شمایل دیگری از حضور ایشان را در سینما خواهیم دید. فکر می‌کنم آن چیزی را که آرزوی وجود کمپانی‌های ایران است آقای عامریان محقق می‌کند و این ظرفیت را دارد و می‌تواند. الان هم باانگیزه سینما درس می‌خواند و اواخر دوره تحصیلش در دانشگاه است.

اینکه از صنعت دیگری وارد این کار شده درست است؟

آقای عامریان خانوادگی در صنعت دیگری هستند، کار فرش و گوشت انجام می‌دهند.

این درست است که می‌گویند از واردکنندگان گوشت برزیلی بود؟

بله، اما خود آقای عامریان در شیوه تبلیغات کار فرش در برزیل، رسانه داشته و کار تلویزیونی کرده است، یعنی غیرمستقیم آشنا بود، ضمن اینکه الان هم تحصیلات سینمایی دارد. از نظر دانش و علوم و تجربه باید با ایشان صحبت کنید و ببینید در آینده می‌خواهد چه کار کند. حضور ایشان را برای سینمای ایران خوب می‌دانم. از برنامه‌هایش خبر دارم که می‌خواهد با چه کسانی کار کند. به‌زودی خواهید دید گستره فیلمسازان اطرافش بیشتر می‌شود و به‌صورت کمپانی چندمنظوره در عرصه سینمایی منتظر کارهای او باشید. من آقای عامریان را قلبا دوست دارم. شاید تفاوت سلیقه داشته باشیم و در حیطه کاری نیز از نظر سلیقه گاهی چالش داریم اما چون احترام متقابل وجود دارد و این دوستی هم قلبی است، آرزوی موفقیت برای ایشان دارم. منتظر باشید که با یک کمپانی جدید و محصولات تازه به سینما بیاید.

کار بعدی شما هم طنز است؟

کار بعدی ما در برنامه سال آینده کار دفاع مقدسی است. دو کار دارم که درحال انجام است؛ یکی مقداری کمیک است و موقعیت کمدی دارد اما کمدی صرف نیست و دفاع مقدسی است. کار دیگر اساسا فیلم دفاع مقدس است و در روز اول اشغال خرمشهر می‌گذرد و یک ماجرای عاشقانه، حادثه‌ای اکشن پرفروش است. فکر می‌کنم این غیرکمدی بیشتر بفروشد، یعنی اگر خوب بسازیم. منتظرم ببینم کدام را می‌توان برنامه‌ریزی کرد.

امیدوارم طلسم پرفروش کردن فیلم غیرکمدی را خود شما بشکنید.

همکاران می‌شکنند. همکاران به ما فحش ندهند و به جایش کار کنند بهتر است. به ما فحش می‌دهند آدم ناراحت می‌شود. کار کنند ما دفاع می‌کنیم. به من برمی‌خورد. غیرمستقیم یک چیزهایی گفته‌اند که نباید بگویند. فکر کنم ندیده یک چیزی را می‌گوید درست نیست.

کدام‌یک از فیلم‌های خودتان را بیشتر دوست دارید؟

صبح روز هفتم را دوست دارم.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا