مردی که انجمنهای ادبی را بههم زد
او که در آن زمان، تازه با شعر نیمایی آشنا شده بوده، وقتی به اصفهان برمیگردد، در چند انجمن ادبی شرکت میکند و چون میبیند که جوانان مجبور میشوند از روی سرمشق غزلهای سعدی یا حافظ شعر بسازند، تصمیم میگیرد که این انجمنها را بههم زند.
به گزارش کندوج، محمد حقوقی ۱۳ اردیبهشتماه سال ۱۳۱۶ در «پای قلعه طبرک» یکی از قدیمیترین محلات اصفهان به دنیا آمد. دوره ابتدایی و متوسطه را در همین شهر و دروه دانشجویی را در تهران در رشته ادبیات فارسی دانشسرای عالی گذراند.
نخستین شعرهایش را از سالهای ۳۰ تا ۳۵ در روزنامهها و سالنامههای محلی در قالبهای کهن و از سال ۳۶ تا ۴۰ در هفتهنامه «فردوسی» و ماهنامه «پیام نوین» در قالبهای چارپاره و نیمایی به چاپ رساند.
او فعالیت ادبیاش را از سال ۱۳۴۰ زمانی که از دانشسرای عالی تهران در رشته ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد و به اصفهان بازگشت، آغاز کرد. او که در آن زمان، تازه با شعر نیمایی آشنا شده بوده، وقتی به اصفهان برمیگردد، در چند انجمن ادبی شرکت میکند و چون میبیند که جوانان مجبور میشوند از روی سرمشق غزلهای سعدی یا حافظ شعر بسازند، تصمیم میگیرد که این انجمنها را بههم زند. بعدها هوشنگ گلشیری هم به او میپیوندد و همین آشنایی سبب میشود که حقوقی و گلشیری همراه با جلیل دوستخواه، محمد کلباسی، احمد گلشیری و فریدون مختاریان، خود جلسهای هفتگی ترتیب دهند و با جذب جوانان، به طرح ادبیات و مسائل روز بپردازند. این جلسهها تشکیل میشود و با پیوستن امیرحسین افراسیابی، اورنگ خضرایی، روشن رامی، مجید نفیسی، محمدرضا شیروانی، رضا فرخفال، یونس تراکمه، هرمز شهدادی، منصور کوشان، ایرج ضیایی، و آمدن ابوالحسن نجفی از فرانسه و نیز پیوستن احمد میرعلایی و ضیاء موحد و درنهایت، همکاری همه اینان با هم، به چاپ مجلهای میانجامد که به «جنگ اصفهان» معروف میشود و نخستین شماره آن در سال ۱۳۴۳ انتشار مییابد.
در واقع از شماره سوم با فرستادن شعر و داستان و مقاله مشاهیر اهل قلم، کسانی چون مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، م. آزاد، منوچهر آتشی، یدالله رویایی، محمدعلی سپانلو، بهرام صادقی، تقی مدرسی، مصطفی رحیمی، پرویز مهاجر، مهشید امیرشاهی، میهن بهرامی، احمدرضا احمدی، صفدر تقیزاده، محمدعلی صفریان، سیروس طاهباز، رضا سیدحسینی و… کم کم «جنگ اصفهان» جای درخور خود را در میان مجلهها و ماهنامههای ادبی و هنری پیدا میکند و تا ۱۱ شماره آن چاپ میشود. اما جلسههای «جنگ» با آمدن حقوقی به تهران و رفتن نجفی به فرانکلین در سال ۱۳۴۹ و آمدن چند سال بعد گلشیری، دیگر تقریبا از رسمیت میافتد. او به تهران که میآید، به همان شغل قدیمیاش، یعنی معلمی، میپردازد و تا سالها پیشهاش میشود.
اما محمد حقوقی با نوشتن مقاله «کی مرده، کی بجاست» در سال ۱۳۴۵ بود که در میان اهل شعر شهرت یافت. او در این مقاله به وضع شعر ایران پرداخت و با تقسیمبندی شعرها به اشعار دورهای، اشعار گمراه، اشعار مغشوش و اشعار پیشرفته، حد هر یک از شاعران مشهور تا آن زمان را بازشناساند و در نهایت شعرهای پیشرفته ایران را تنها در آثار هفت شاعر از پیروان نیما دید: احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، م. آزاد، منوچهر آتشی، سهراب سپهری و یدالله رؤیایی که به گفته خودش، اینان شاعرانی هستند که شعرشان هنوز نیز شعر مطرح ماست.
او پیش از سفر به تهران در کنار «جنگ اصفهان» جز مقالهها و نقدهایی که نوشت، تنها دو مجموعه شعر منتشر کرد: «زوایا و مدارات» و «فصلهای زمستانی» و در واقع پس از ورود به تهران بود که به درخواست مؤسسه فرانکلین، کتاب «شعر نو، از آغاز تا امروز» و به پیشنهاد سازمان کتابهای درسی، کتاب «ادبیات معاصر ایران» را به رشته تحریر درآورد و تا سال ۱۳۵۷ جز کتاب «چهرههای شعر امروز»، سه مجموعه شعر نیز با نامهای «شرقیها»، «گریزهای ناگریز» و «با شب، با زخم، با گرگ» را انتشار داد.
حقوقی میگوید: با شروع جنگ، اضطراب به نهایت شدت خود رسید، اضطراب تجزیه وطنم. تا سرانجام که یک شب تا صبح در یک حالت انفجار، شعر بلند «خروس هزار یال» را نوشتم.» او این انفجار و هیجان را درواقع دلیل عشق بیش از حد خود به ایران و فرهنگ این آب و خاک میداند: «آن ایام من در ایران نبودم، یعنی تابستان سال ۵۹ تا شروع جنگ و همینطور از اواخر سال ۶۳ تا اواخر ۶۴ که به قصد مداوا در سوییس بهسر میبردم، یعنی در اوج موشکباران عراقیها. ایامی که تحملش خیلی سخت بود، اصلا همه چیز در یران برای من شکل دیگری دارد، رنگها جلوهای دیگر دارند؛ خاک، آب، زمین، آسمان، حتی ماه که در همه آسمانها یکسان میتابد. ماه آسمان ایران در نظر من ماه دیگری است؛ جاذبهای دیگر دارد. در ساحل دریای سیاه یا مرمره، دریای شمال یا اقیانوس اطلس، دریای آدریاتیک یا مدیترانه، گویی به دریای خزر نگاه میکردم؛ همه این ساحلها برای من ساحل خزر بود.»
حقوقی تا پایان دهه ۶۰ تنها دو کتاب دیگر منتشر کرد: «خروس هزاربال» را همراه با بخشی از شعرهای «برنی» و نیز کتاب «شعر و شاعران» را که گردآوردهای از مقالهها و نقدهای او بود.
محمد حقوقی در سال ۷۰، در سن ۵۴سالگی ازدواج کرد و نخستین مجموعه شعرهای عاشقانه سپید خود را با نام «گنجشکها و گیلاسها» نوشت و درواقع با نوشتن این شعرها بود که شوق نوشتن بار دیگر در او نیرو گرفت، تا آنجا که دهه ۷۰ را سرشارترین و پربارترین سالهای زندگی خود میدانست. او در این سالها جز تکمیل کتابهای «شعر نو از آغاز تا امروز» و «ادبیات امروز ایران» که هر کدام در دو مجلد انتشار یافت، چهار جلد دیگر از کتابهای «شعر زمان ما» را نیز به ترتیب درباره مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و نیما یوشیج به دست چاپ داد و در کنار آنها، مجموعههای «شب مانا شب»، «دالانهای بلند عصر»، «از بامداد نقره و خاکستر»، «سبدها»، «از دل تا دلتا» و «اندوهیادها» را نیز منتشر کرد. مجموعههای شعر «سطحهای شعر در سطرهای نثر» و «از صدا تا سکوت» نیز از دیگر آثار او هستند که یک سال قبل از درگذشتش منتشر شدند.
پرونده زندگی این شاعر و منتقد ادبی که سالها شعر گفته و در نقد و شناساندن شعر معاصر ایران قلم زده بود، هشتم تیرماه سال ۸۸ در سن ۷۲سالگی بسته شد.
انتهای پیام