کاپشن صورتی

  • مجله عمومیدومین تولد ریحانه «کاپشن صورتی»/ دختر دو ساله مگر شهید می‌شود؟

    دومین تولد ریحانه «کاپشن صورتی»/ دختر دو ساله مگر شهید می‌شود؟

    روی سنگ قبر ریحانه نوشته: «ولادت: ۱۴۰۱/۰۴/۰۱؛ شهادت: ۱۴۰۲/۱۰/۱۳» دخترک دو سالش هم تمام نشده بود! یک سال و نیمه بود که شهید شد… کاش عمه ریحانه با همان گویش کرمانی روضه بخواند: «عزیزُم بیا…» به گزارش کندوج، به نقل از آنلاین، هاش اف را از فیلمبردار گرفتم و این پا و آن پا می‌کردم که چطور نزدیک‌شان شوم. شعله‌های داغ دل‌شان از این دور هم توی صورت می‌زد و چشم‌ها را می‌سوزاند. چند زن روی خاک‌ها نشسته‌اند و مویه می‌کنند. قرار است سراغشان بروم و اجازه ضبط بگیرم. داغ اما، تازه‌تر از اینهاست. جوانی با تی‌شرت رنگی اطراف جمع زنانه می‌چرخد. گریه‌هایش به پای زن‌ها نمی‌رسد؛ اما پریشان حال‌تر از آنهاست. چه شد چه نشد؛ بماند. هر چه شد ده دقیقه‌ای که می‌گذرد من هم، جزئی از جمع زنانه روی خاک افتاده شده‌ام. یکی‌شان خیلی بی‌تاب است. «محمدامینُم بیا؛ عروسُم بیا؛ ریحانه‌م بیا؛ بیا بیا بیا…» خاک را تو دست‌هایش مشت می‌کند؛ اما تا می‌خواهد به سر بریزد «پیمان» را می‌بیند؛ برادر جوانش، بابای ریحانه و محمدامین که با تی‌شرت رنگی آمده. هنوز سیاه نپوشیده. هنوز امید دارد… چیزی نمی‌پرسم. زنِ زمین‌خورده و خاکی، خودش در روضه‌هایی که با صدای بلند می‌خواند همه جواب‌ها را می‌دهد: «عروسُم اهل قهر …

دکمه بازگشت به بالا