مجله حوادث

بازخوانی چند جنایت‌ که ایران را تکان داد

کابوسها ، رویاهای پراکنده ، تصاویر معنوی شخصی که در حال خوردن در داخل است ، صدای جیغ زدن یا التماس و میل به گوش زودرس رها شده یا چشمه خونین احتمالاً در قاتل ادامه خواهد داشت. این که آیا او قاتل بودن را انتخاب کرده است یا خیر ، به طور غیرقانونی مرتکب این جنایت شده است.

آدمکش ها انگیزه های مختلفی دارند. به عنوان مثال ، قتل به دلیل حسادت ، قتل ناموسی ، قتل ایدئولوژیک ، قتل خشم ، اختلافات در توزیع عناوین و غیره. اما این روزها ما شاهد قتل های به اصطلاح ناموسی هستیم ، پرونده قتل رومینا اشرفی 13 ساله توسط پدرش. کشته شده است

قتل رومینا ، مانند بسیاری دیگر از قتل های بدنام ، به احتمال زیاد برای چند روز سرفصل هایی را ایجاد می کند و به یک هشتگ و روند مداوم در رسانه های اجتماعی تبدیل شده است و به زودی فراموش می شود؛ مثل این است که قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده است.

در این گزارش ، به برخی از بدنام ترین قتل های سال های اخیر می پردازیم که هرکدام از آنها دلچسب ترین داستان های خود را دارند.

شهلا جاهد ، لاله سحرخیزان ، ناصر محمدخانی

ساعت 2 بعدازظهر چهارشنبه 8 اکتبر 1981 اجساد کاردینال های جوان در خانه شماره ای پیدا نشد. 46 در خیابان گلنابی در حوالی میدان كتابی در نزدیك میرداماد تهران ، با حل این جرم پیچیده مربوط به قتل یك زن 32 ساله به نام لاله در صورت عدم حضور دو پسر خردسالش ، وی در دستور كار قاضی قرار داشت كه از نظر قتل و مأموران 10 سرویس اطلاعاتی پایتخت

ابتدا ، حجت الاسلام حسینی کوه کامره ای ، قاضی دیده بان در ساعت قتل تهران ، در جسد جسد اظهار داشت و به دستور وزیر دادگستری ، مقرر شد که مقتول با 27 زخم سلاح مسلح شده ، به قتل رسیده باشد. در مقابل ، تحقیقات مقدماتی نشان داد که قربانی این جنایت همسر ناصر محمدخانی ، فوتبالیست مشهور دهه هفتاد بود و این فرد در زمان وقوع این حادثه با تیم پرسپولیس در آلمان زندگی می کرد.

شهلا 32 ساله (خدیجه) جاهد رابطه همسر موقت ناصر محمدخانی را مورد بررسی قرار داد و پرستار ناصر محمدخانی همسر موقت بود. وی گفت پس از دستگیری در 8 ژوئیه 1981 ، به مدت چهار سال با ناصر مخفی زندگی کرد.

بررسی ها نشان داده است كه شهلا از سن 13 سالگی به ناصر محمدخانی علاقه مند بوده است تا اینكه از طریق یكی از فوتبالیست های مشهور توانست با او ارتباط برقرار كند. در بهار سال 1982 ، در آستانه مرگ لاله ، تنها متهم پرونده ، شهلا جاهد آزمایشگاه ، در دادگاه اعتراف كرد: “ناصر با پرسپولیس به آلمان رفته بود. من تصمیم گرفتم از غیبت او برای حذف لاله از زندگی من برای همیشه استفاده کنم. در آستانه تصادف ، با كليدي كه از خانه ناصر داشتم ، وارد خانه او شدم و در پشت ديگ پنهان شدم. از آنجا لاله را دیدم که دو فرزندش و دوستش به خانه می آیند. من تا صبح پشت بخاری بودم. وقتی فرزندان لاله به مدرسه رفتند و دوستش از خانه خارج شد ، لاله روی تخت دراز کشید. چاقوی خود را درست کردم و دستکش را بیرون کشیدم. سپس راکت بدمینتون را برداشتم و با دسته به لاله سخت روی سر ضربه کردم. “سپس ما درگیر دعوا شدیم و من چنان او را چاقو زدم كه او درگذشت.”

پرونده شهلا جاهد با اظهارات متناقض وی درباره قتل لاله سحرخیزان هشت سال به طول انجامید و به یکی از طولانی ترین پرونده های جنایی در تهران تبدیل شد ، اما سرانجام دادگاه شهلا جاهد به تأیید دیوان عالی کشور رسید و در نیمه شب بامداد چهارشنبه توسط رئیس وقت دادگستری تأیید شد. در دسامبر 2010 ، 45 نفر در حیاط داخلی زندان اوین کشته شدند.

شاهرخ و سمیه و جنایت وحشیانه در خیابان گاندی

جنایتی را در خیابان گاندی یا داستان “شاهرخ و سمیه” به خاطر دارید؟ عشقی که بعد از ظهر چهارشنبه 3 ژانویه 1996 توسط دو جوان 16 ساله به نامهای “شاهرخ وثوق” و “سمیه شهبازیانیا” در ویلا در خیابان گندی ، 23 رخ داد.

این جرم به دلیل سن ، چالش ها و سن خانواده و شگفتی مردم از چگونگی و چرا این اتفاق شناخته شد. در این حالت ، برادر 8 ساله سمیه و خواهر 13 ساله به نامهای “محمدرضا” و “سپیده” در طبقه دوم خانه پدر سمیه در خیابان گاندی ، وی و شاهرخ به صورت دستی هوا را تزریق کردند (طبق ادعای شاهرخ). و سمیه ، که گفته می شود توسط پزشکی قانونی تأیید نشده است (و سرانجام در وان حمام خفه شد). مادر سمیه نیز هدف این قتل بود که در نتیجه اقدامات قاتل کشف شد.

ماجرا از این قرار بود كه شاهرخ و سمیه عاشق بودند اما پدر سمیه با ازدواج آنها مخالف بود. بنابراین ، سمیه قصد دارد خانواده خود را بکشد و شاهرخ همدست او شود. پرونده فوق العاده و دادگاه های آن از مدت ها پیش عناوین بوده است.

در یکی از این مطالعات ، شاهرخ پس از شنیدن حکم اعدام اظهار داشت: من هیچ آرزویی ندارم که قبل از کشته شدن با سمیه ازدواج کنم تا من به عنوان همسرش کشته شوم!

دادگاه هر دو را در 8 فوریه 1996 به قصاص محكوم كرد ، اما پس از پدر سمیه ، شاهرخ به 10 سال و سمیه به 12 سال زندان محكوم شد.

سمیه و شاهرخ پس از آزادی از زندان با هم ازدواج نکردند. گفته می شود شاهرخ برای همیشه ایران را ترک کرده است و سمیه با مرد دیگری ازدواج کرد و این داستان عشق-جنایت برای همیشه به پایان رسید.

جنون در میدان کاج

در ساعت 10 صبح روز پنجشنبه 27 آبان ماه سال 2010 ، ساکنان میدان کاج در محله سعادت آباد پس از شنیدن صدای برخورد به خیابانها رفتند و دیدند مردی به نام “یعقوب” 30 ساله نیمه خونین و خونین را به نام “یزدان” فلج کرد. .

پس از تماس با 110 مرکز فوریت های پلیسی ، 134 پلیس شهر قدس از این حادثه مطلع شد و بلافاصله به قاضی محمد شهریاری ، بازپرس تحقیقات قتل پایتخت و معاون دادستان فعلی در تهران در مورد این جنایت اطلاع داد. شهریاری هنگام انتقال به بیمارستان مدرس در محراب یزدان واقع در خیابان اول ، بالاتر از میدان کاج حضور داشت ، اما به دلیل شدت جراحات وی ، تلاشها برای بهبودی انجام نشد و یزدان سرانجام بر روی تخت بیمارستان درگذشت.

به دنبال این ماجرا دقایقی بعد کیفرخواست به افسران رسیدگی و تحقیقات آغاز شد. انگیزه های یعقوب برای این قتل مربوط به دوستش کیمیا با یزدان بود ، که با زندانی شدن یعقوب شکل گرفت. یعقوب به دادگاه گفته بود كه وقتی من از زندان آزاد شدم ، فهمیدم كه وی با یزدان در تماس بوده است. من در این مورد شک داشتم تا اینکه خود یزدان با من تماس گرفت و گفت که او با کیمیا در تماس است و قصد آنها این است که ازدواج کنند. دیگر نمی توانستم تحمل کنم. روز پنجشنبه در جلوی دفتر املاک و مستغلات ملاقات کردیم. وقتی او را دیدم ، با چاقویی که با خود داشتم به او حمله کردم و به طرف او ضربه زدم. سپس دعوا ما در خیابان ها رفت و در آنجا چندین بار او را کتک زدم بدون اینکه متوجه شدم چه کاری انجام می دهم. من الآن هیچ الزامی ندارم و فقط می خواهم شما مرا انجام دهید زیرا چیزی برای از دست دادن باقی نمانده است.

این پرونده جنایی در محافل علمی و آکادمیک بسیار گسترده شده است که در پی وقوع این ماجرا اقدامی صورت گرفته و ابعاد این جنایت را در حضور کارشناسان در موارد مختلف بررسی کرده است.

سرانجام ، در یک پرونده دادگاه در نوامبر 2010 ، قاضی نورالله عزیز محمدی به یعقوب گفت: “من 40 سال از تاریخ دادگاه برای اولین بار صحنه را دیدم. چه چیزی شما را به ایجاد چنین سناریویی القا کرده است؟ “

مدافع پاسخ داد: “برای من نیز جالب بود ، اما من واقعاً بیمار بودم.”

پس از تشکیل پرونده ، فیلم جنایت در دادگاه به نمایش درآمده و مادر مقتول به شدت تحت تأثیر تیراندازی قرار گرفته و از سالن دادگاه بیرون آورده شده است. وقتی او از دادگاه بیرون رفت و با صدای بلند گریه کرد ، او اظهار داشت که پلیس تنها ایستاده است و تماشای جان پسرش را می دید. در آن زمان ، این امر باعث شد تا نحوه برخورد افسران پلیس با اختلافات اساسی روبرو شود. حتی قضات و پلیس ارشد ایران اظهار نظر کرده اند.

قاضی عزیز محمدی سرانجام یعقوب را به اتهام قتل و قصاص به خاطر رابطه غیرقانونی عشق با کیمیا به 100 سال زندان محکوم کرد و وی را به دلیل نشان دادن قدرت با چاقو به دو سال زندان و 74 فیلم محکوم کرد. او بیشتر قاضی کیمیا را به قتل متهم کرد. وی به دلیل داشتن یک رابطه عاشقانه غیرقانونی با یعقوب به صد مژه محکوم شد.

Stjórnunarbrú؛ مرکز عشق خونین کوشا

ساعت 2:30 بعد از ظهر چهارشنبه 6 ژوئیه 2011 ، مردم دیدند که در حال پیاده روی عابر پیاده در حاشیه مدیریت پسری جوان است که با ماسک در چهره او به دو دختر جوان حمله می کند که یکی از آنها چاقو بود. تعیین کرده است. سپس روی شکم دختر نشست و به طور غیر متعارف در سینه ، پهلو و گردن او را زد.

با عبور از ترس ، عابران با یک مرد نقاب زده محاصره کردند که با دست های خونین خود قصد داشت به موتورسیکلت در پایین پل برسد و پسر در نهایت تسلیم شد.

کمتر از 15 دقیقه بعد ، در پی تماس با 110 مرکز فوریت های پلیسی ، یک ون پلیس از 145 ایستگاه پلیس ونک و اورژانس در محل حاضر شد و مأموران پسر جوانی را پیدا کردند که دیگر ماسک پوشیده نبود و هنوز ترسیده بود. آنها فرار کردند ، دستگیر شدند.

تحقیقات مقدماتی با حضور قاضی رسولی ، مأمور تحقیق کیشک پایتخت روز ، فاش کرد که دختری 24 ساله به نام مهسا چندین بار توسط همرزمانش ، کوشا ، چاقو زده شده است و مرضیه ، دوست مهسا نیز مجروح شده است. دست بسیار خونریزی داشت و به بیمارستان منتقل شد.

كوشا پارسا ، دانشجوی سال چهارم ادبیات در دانشگاه علامه طباطبایی ، چهار سال گذشته به مهسا امین فروغی علاقه مند بود ، اما ادعا كرد كه مهسا به او توجهی نمی كند و او از او متنفر است و تصمیم گرفت. او کشته شد.

این متهم در ساعت 11:00 چهارشنبه 26 مرداد در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران در چاه اداری محاکمه شد که به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی و مشاور وی بدون حضور والدینش انجام شد. قاضی عزیز محمدی پس از مشاوره با مشاور برای انتقام. قضاوت کرد

وقتی آتن قربانی اسماعیل رنجرز شد

20 ژوئن به همراه 24 ماه مبارک رمضان ، در رسانه های اجتماعی اخباری مبنی بر ناپدید شدن دختری 7 ساله به نام “آتنا اصلانی” در شهر پارس آباد منطقه اردبیل منتشر شد. پدر آتن سالها بود که در خیابان پزشکی پارس آباد لباس می فروخت و می فروخت و آتنا که به گفته وی دختری باهوش و اهل صحبت بود ، گاهی اوقات برای کمک به پدرش دنبال می شد. در روز حادثه ، آتن به همراه پدرش بود ، اما روزی که پدرش در حال صحبت با مشتری بود ، او شروع به نوشیدن آب کرد و هرگز برنگشت.

او به پنت هاوس در نزدیکی خانه پدرش رفت. صاحب مغازه چهل نفر بود که آتنا و پدرش را مدت ها می شناختند. آن روز بدون اطلاع پدرش ، آتن وارد مغازه افراد 40 ساله شد ، غافل از اینکه او علیه وی مرتکب توطئه نادرست شده است.

یک ساعت از رفتن آتنا گذشته بود و پدرش ، که آن روز شلوغ بود ، به کار خود ادامه داد و فکر کرد که خانه است. در مقابل ، مادر آتن ادعا كرد كه دخترش در كنار پدرش بوده و همین امر باعث شده تا چند ساعت بعد كسی متوجه ناپدید شدن دختر نشود. در آن شب ، وقتی کوکی وسایل خود را جمع کرد و از خانه خارج شد ، مشخص شد آتنا گم شده است و هیچ کس از او خبر نداشت.

هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی برای دختربچه افتاده است ، اما با گذشت زمان این فرضیه مبنی بر قربانی سرقت تقویت شد. از آنجا که آتنا آن روز شش دستبند ، انگشتر و گوشواره با او داشت ، اعتقاد بر این بود که قربانی سارقان طلا شده است. سرانجام تیمی از مأمورین سرویسهای اطلاعاتی اقدام به این کار کردند. در محلی که پدر آتن یک عمل پا انجام داده بود ، چندین مغازه و بانک به دوربین های مدار بسته مجهز شدند. مأموران پلیس فیلم های گرفته شده توسط دوربین ها را بررسی کردند.

دوربین در یک فروشگاه لحظه ای که آتنا از پیاده رو قدم زد و از باغ پدرش بیرون رفت ، برداشت. اما دوربین بانکی که چند متر با همان مسیر فاصله داشت ، تصویری از این دختر کوچک را ضبط نکرد. این بدان معنی است که دختر کوچک بلافاصله قبل از رسیدن به دوربین دوم تغییر کرده است. وقتی ماموران فهمیدند که این یک فروشگاه رنگرزی برای اسماعیل جعفرزاده 40 ساله است ، در راه ، آتن گاهی برای نوشیدن آب می رفت ، آنها حدس می زدند که او در یک روز تصادف به غرفه رفته و سپس ناپدید می شود. است.

در حالی که مرد رنجرز از بازجویی در تاریخ 19 ژوئیه بی خبر بود ، درست 22 روز پس از ناپدید شدن آتنا ، رنجرز عطر و بوی داخل پارکینگ ماشین مظنون را گرفت که صحنه را ضبط کرد. شامگاه دوشنبه 10 ژوئیه ، تیم های تحقیقاتی وارد پارکینگ شدند که احتمالاً شواهدی از دختر مفقودالاثر وجود دارد. داخل پارکینگ ، یک گوشه پلاستیکی را در گوشه ای دیدند. وقتی بشکه را باز کرد ، پر از خاک بود. اما وقتی مأمورین خاک را برداشتند ، یک کیسه پلاستیکی را گرفتند. داخل کیف کیسه ای بود که هنگام باز کردن یک کیسه پارچه ای باز شد. بعد از باز شدن زیپ ، جسد بی جان دختر گمشده پیدا شد. تحقیقات نشان داد که وی مدتی مرده بود و هنگام ناپدید شدن کشته شده بود.

به دنبال این اعلامیه ، مردم پارس آباد عصبانی شدند و مغازه اسماعیل رنجرز را آتش زدند و وسایل وی را در خیابان ها ریختند ، اما مقامات از مردم خواستند که آرام شوند و قول دادند پرونده آتن را از کار بیاندازند.

اسماعیل در صبح روز 20 سپتامبر 2017 کشته شد.

6 روز تلخ برای بنیتا

حوالی ساعت 9:30 روز پنجشنبه 20 ژوئیه 2017 در خیابان مشیریه تهران ، بنیتا (دختر 8 ماهه) از ماشین خارج شد تا پارکینگ خانه خود را باز کند تا ماشین را به پارکینگ ببرد. آنها در کنار هم ماشین و بچه ها می نشینند و سرقت می کنند. پدر بنیتا وقتی متوجه می شود ماشین دزدیده شده است ، اما خود را بر روی کلاه پرتاب می کند اما نتواند خودرو را متوقف کند.

جستجوی 8 ماهه بنیتا آغاز شد تا اینكه پس از شش روز جسد این دختر در یك ماشین مسروقه در خیابان پاکدشت پیدا شد. یکی از سارقان به پلیس گفت: “در حالی که به بزرگراه می رفتیم ، صدای گریه کودک را شنیدیم.” ما از دیدن کودک شوکه شدیم و نتوانستیم کاری انجام دهیم. به پاکدشت رفتیم و در منطقه کیامادشت ماشین را در خیابان نگه داشتم. مهدی بخشی از تجهیزات ماشین را برداشت و رفت. “من و دختر اسم او را نمی دانیم ، بنابراین به سمت مامازن رفتیم و ماشین را در خیابان رها کردیم و به خانه یکی از دوستان رفتیم.”

خانواده بنیتا برای یافتن دخترشان در روزهای بعد از سرقت سخت کوشیدند. آنها درها و دیوارهای خود را می زدند و فضای مجازی را با تصاویر کوچک بنیتا پر می کردند. در این زمان ، خانواده دختر به شدت از احساسات او جابجا می شدند. پدر بزرگ بنیتا می گوید: “وقتی شماره تلفن در شبکه ها و خیابان ها پخش می شد ، صدها نفر زنگ زدند و همه چیزی گفتند.” “در این زمان ما حتی به کوه های پشت مشیریه رفتیم اما هیچ اثری از فرزندانمان پیدا نکردیم.”

فاجعه بنیتا به اوج خود می رسد وقتی که چند ساعت با هم کودک کودک در هوای گرم تابستان در داخل ماشین که در کنار خیابان پارک شده گریه نمی کند و کودک از تشنگی و گرسنگی می میرد.

قتل بنیتا باعث واکنش های بسیاری در بین مردم سیاست ، فرهنگ ، ورزش و رسانه های خارجی و ملی شد. اکثر مقامات خارجی نیز ابراز همدردی با ایران کردند و ابراز همدردی کردند.

در سپتامبر همان سال ، متهمین در ماده 9 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. محمد ، مرتکب این جنایت ، به کل 51 سال زندان و همدستانش مهدی به 13 سال زندان و دو سال اسارت به جرم قتل ، انتقام جویی ، قتل ، اخراج و سرقت کودک محکوم شد.

بستنی که موجب ستایش مرگ شد

“Stayesh Qureshi” 6 ساله ، یک دختر افغان ساکن Varamini ، ساعت 1 بعدازظهر یکشنبه 12 آوریل 2017 برای خرید بستنی به فروشگاه خیابان می رود. پس از خرید یخ ، تنها 10 متر از خانه ، قاتل هوا را سرقت می کند و او را به خانه می برد. در حال حاضر مشخص نیست که وی پس از استعفا چه خواهد کرد. بعد از گذشت تقریباً نیم ساعت ، مادر ساتیاش دچار هشدار شد و پدر مقتول را صدا زد. پدر مقتول پس از بازگشت به خانه از محل کار ، جستجو کرد اما هیچ آدرسی پیدا نکرد. آنها به پلیس توصیه می كنند كه یك ساعت یا مدت زمان جستجو خود را ادامه دهند تا مطمئن شوند فرزندشان در خانه سایر بستگان نیست. پس از تلاش برای جستجوی مجدد و بازگشت به کلانتری ، از آنها خواسته می شود که به کلانتری مراجعه کنند و پرونده را در آنجا گزارش دهند. اما به آنها گفته می شود که کار انجام شده است و آنها باید صبح برگردند!

صبح روز بعد ، پدر مقتول آگاه شد و جستجو ادامه یافت. سرانجام ، پلیس به پدر مقتول گزارش داد كه قاتل ساتیاس پسر 17 ساله ای است كه پس از كشتن دخترش با دوست خود تماس گرفته و از او خواسته است كه در یافتن جسد به او كمك كند ، اما دوست او بلافاصله به پدرش اطلاع داد. پدر وی به پلیس اطلاع داد و پلیس قاتل را دستگیر کرد. گفته می شود که قاتل قبل از کشته شدن یا پاشیدن به قربانی تجاوز کرده است.

شانزده سال و هشت ماه در زمان وقوع این جنایت ، امیرحسین ، قاتل Saytash Qureshi ، به اعدام و انتقام جریمه محکوم شد. پس از این که قاتل به سن 18 سالگی رسید ، دادگاه تصمیم به اجرای حکم داد ، اما به دلیل دریافت خانواده مجازاتی از مجازات اعدام ، اعدام به تعویق افتاد تا زمان تعیین و پرداخت مبلغ ، که وی سرانجام در 5 ژانویه 2017 به دار آویخته شد.

ابوالقاسم مرادطالب (دادستان امور خارجه ورامین) می گوید: “طبق گفته قاتل استیش ، این فرد هنگام صبح در حین مدرسه از کلیپ های مبهم بر روی تلفن همراه خود استفاده می کرد ، در حالی که این جنایت اتفاق می افتاد.”

میترا اوستاد ، محمدعلی نجفی و جرم در حمام

خبر قتل میترا استاد (همسر دوم محمدعلی نجفی) روز سه شنبه ، 28 ژوئن 2009 در رسانه های عمومی منتشر شد. از تحقیقات مقدماتی مشخص شد که این قتل در طبقه هفتم یک برج در بلوار خوردین در تهران در منطقه سعادت آباد رخ داده است. جسد مقتول در حالی که او به ضرب گلوله کشته شد در وان حمام پیدا شد. مدتی پس از این واقعه ، محمدعلی نجفی ، شهردار سابق تهران اعتراف کرد که همسرش را در سرویس اطلاعاتی تهران کشته است.

اعتراف نجفی واکنش های بسیاری را برانگیخت زیرا همه او را فردی آرام ، آرام و بسیار باهوش می دانستند. بسیاری از رسانه ها از اعتبار علمی نجفی و اطلاعات گسترده وی خبر دادند. محمدعلی نجفی و میترا استاد در سال 1397 ازدواج جدیدی داشتند که عواقب زیادی به همراه داشت. بسیاری این ازدواج را به دلیل استعفای نجفی از شهرداری تهران مقصر دانستند.

نجفی پس از ارتکاب قتل به قم رفته بود. برخی دلیل بازدید وی از قم را ملاقات با مقامات ذکر کردند ، اما پلیس و متهمین این موضوع را رد کردند. نجفی گفت که به خانه پدر و پدربزرگش رفته و سعی در خودکشی کرده اما بعداً نظر خود را تغییر داد و تصمیم گرفت خود را معرفی کند. اگر نمی خواهید این کار را انجام دهید ، قادر خواهید بود این کار را انجام دهید.

نج فر ر .ر ر ور ورل ر ر .ر .ر .ر .ر .ر .ر .ر .ر .ر .ر. در حال مشاهده گفتگو: «خودم در واتس‌پژوه با توجه به اینکه برای شما ارسال شده است ، نیدم. ودم نخواسته این موضوع را پیگیری می کند ، با استفاده از تعداد محدودی ممکن است ارسال کند که معلوم باشد ، لازم است سجاست. »

نیازی به ارسال پیام به کاربر نیست. در اختیار در 8 مرداد ۱۳۹۸ خ خ خ قض ئ ه قض ئ ئ ز ز ز حکیم حکیم د د د ص ص ص ص ص ص ص ص ص ص ص ص ص ص ص ص ص. اگر نمی خواهید پیام ارسال کنید ، می توانید پیام را بخوانید شما امکان ارسال پیام به کاربر را ندارید.

او در دادخواست که 14 اردیبهشت 1399 به ریاست قاضی متین با توجه به جلب رضایت خانواده مقالات سخن گفتن 10 تومن تماس با شما می توانید در 8 مهمانی در مهریه 1362 سکهای میترا استاد صاحب است. در حق شعبه دهم این ویژگی کیفری محمدعلی نجفی را به عنوان سال و نیم حبس محکوم کرد.

رومینا و داس سیاه مرگ

اما در این روزها اذهان عمومی در یک بار مشاهده می کنید اگر نمی خواهید پیامی بفرستید ، نیازی به ارسال پیام به کاربر نیست.

رومینا دختر ۱۴ موقعیت تالشی ، عاشق پسری ۲۹ نشان دادن به نام بهمن شده بودجه. شدرس با ادعای محدود فرهنگی که بین دو خانواده ممکن است ، تصمیم گیری برای ازدواج می کند. 28 اردیبهشت 1399 رومینا به همراه بهمن خاوری فرار کردستان یکروز بعد خانواده هاش شکایتی تحت عنوان آدمربایی در دادسراسیون ثبت نام که می توانند به تعقیب قانونی و بازاریابی افزایش یابد.

با مراجعه به متخصصان ، رومینا به حضار ترس از جانش و مراجعه به خلقیات پدرش ، تمایل به بازگشت به خانه هایشان ، می توان به ناچرها و تنظیم قوانین ، امکان پذیر شدن از طرف پدران خود ، به شما اجازه داد. به عنوان مشاور دادگستری گیلان پدر رومینا با بالیا و مهربانی که نشان می دهد بودجه ، اعتماد به نفس بازپرس را به شما امکان پذیر می کند و می توانید با استفاده از آن بخواهید ، به شما اجازه می دهد تا دختران خود را به خانواده خود در این زمان ارائه دهید. نیازی به ارسال پیام به کاربر یا کاربر نیست.

۱۳۹۹ ۹ ۱۳ رداددادداد ابتداداد پدر پدر پدر پدر پدر پدر پدر پدر پدر پدر اگر نمی خواهید این کار را انجام دهید ، باید همان کار را انجام دهید. فرقی نمی کند از چه چیزی استفاده می کنید.

اگر نمی خواهید پیام ارسال کنید ، می توانید از این گزینه استفاده کنید.

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا