مجله فرهنگ

آگهی عجیبی که زندگی ارشا اقدسی را عوض کرد

شاید بازی روز بود که آرشا اقدسی وقتی اعلام کرد دوره بدلکاری با یک قرارداد دائمی است ، از بورس تحصیلی خود برای تحصیل در رشته های ورزشی در ایتالیا صرف نظر کرد و در ایران ماند.

به گزارش کندوج ، 16 سال است که این ورزشکار جوان می خواهد به ایتالیا برود. ارشا اقدسی در ایران ماند تا به یکی از موفق ترین جنایتکاران ایران تبدیل شود ، اما دست سرنوشت ساز او را همچنان به سوی یک عهد ابدی سوق داد. او نیز مانند ارباب خود با سرنوشتی مشابه مرگ غم انگیز دیگر روبرو شد.

شما نمی توانید قمارباز باشید و به مرگ فکر نکنید. ارشا اقدسی نیز به مرگ فکر می کرد و شاید به همین دلیل بود که با وجود کودکی ، در صورت بروز هر اتفاقی برای او اهدای اعضای خانواده اش را پنهان کرده بود.

وقتی از زمین دور می شوید ، وقتی ترسناک ترین لحظات را می چشید ، می دانید که باید برای زندگی ارزش قائل شوید ، باید از لحظه ها استفاده کنید و مردم را با همه خوبی ها و بدی هایشان دوست داشته باشید ، و او چنین بود.

او مرگ را یکی از شیرین ترین لحظات زندگی بشر دانست که تنها یک بار اتفاق افتاده است.

او از سرعت ، تاریکی و ارتفاع می ترسید ، اما با این همه ترس ارتباط برقرار کرد اما مرگ را ترسناک نمی دانست و تصور می کرد که می تواند تجربه ای لذت بخش باشد. او می دانست مرگ در دست خداست ، اما نمی خواست روی تخت بیمارستان بمیرد.

پس از گذراندن یک تجربه وحشتناک ، او می خواست مرگ او مانند زندگی او باشد.

آرشا اقدسی ، متولد 5 مه 1982 در تهران ، شاید می دانست که زندگی زمان زیادی به او نمی دهد ، بنابراین او سر کار شتافت و نفوذ بیشتری داشت.

او به ورزش علاقه داشت و به سطح مربیگری رسیده بود ، و از بدلکاری ها دریغ نمی کرد. تا آنجا که او سرمربی کلاس بدلکاری در Eternal Covenant شد و در سال 1985 گروهی را به نام Stuntmen 13 تأسیس کرد.

تعداد کمی مانند او ، در اوج جوانی ، فرصت همکاری با برخی از بهترین هنرمندان کشور را داشته اند.

وی در سن 39 سالگی رکورددار بود. در سینما با کارگردانان نسل های مختلف کار کرد. او تجربه خود را در خارج از کشور گسترش داد و به عنوان نماینده ایران در رویدادهایی مانند جشنواره شوالیه های صرب سهم بسزایی داشت.

در زمینه فیلم ، “زندگی با چشمان بسته” به کارگردانی رسول صدر عاملی ، “شبی که ماه کامل شد” ساخته نرگس آبیار ، “مجازات” به کارگردانی حسن فتحی ، “جنایت” و “متروپل” مسعود کیمیایی ، ” جاده ابریشم آبی “محمد بزرگ نیا” ، “آخرین قدم” به کارگردانی علی مصفا ، “خوابیده ها” از فریدون جیرانی ، “حوض نقاشی” اثر مازیار میری ، “به خاطر پونه” به کارگردانی هاتف المیردانی ، “سیزده” توسط هومن سیدی ، “چهره دیوانه” اثر ابوالحسن داودی ، “عصر یخبندان” و “بارکد” مصطفی کیایی ، و “رگ خواب” و “آرایش غلیظ” حمید نعمت الله بخشی از فعالیت هنری آرشا اقدسی هستند.

او به عنوان کارگردان اولین فیلم خود را با نام “جمشید آریا” ساخت که ادای احترام جمشید هاشم پور بود.

او همچنین تجربه ارزشمندی در تلویزیون و سینمای خانگی داشت. همکاری در مجموعه هایی مانند “علاقه پرواز” ، “اشک و لبخند” ، “شهرزاد” ، “آب پریا” ، “بیمار استاندارد” ، “شیدایی” ، “آدرس” ، “سقوط آزاد” ، “ساخت ایران” و .. این فرصت را به او داد تا با کارگردانانی مانند زنده یاد یدالله صمدی ، حسن فتحی ، مرضیه برومند ، سعید آقاخانی ، محمدمهدی عسگرپور ، رامبد جوان ، علیرضا امینی ، محمد حسین لطیفی و … همکاری کند. علاوه بر این ، وی اجرای برنامه “آب و آتش” را در شبکه نسیم بر عهده گرفت.

همچنین در تئاتر در نمایش هایی مانند “ویتسک” ، “متولد 1982” ، “شنبه سوم هفته که به اشتباه دوشنبه نامیده می شود” ، “آکواریوم هوا” و … با کارگردانانی مانند رضا ثروتی ، پیام دهکردی ، رکسانا بهرام ، حسن برزگر ، یاسر خاسب و … با هم کار کردند.

او باید می دانست که با شغلی که انتخاب کرده ، زندگی فرصت چندانی به او نمی دهد و این است که از هر لحظه استفاده کند.

مرگ کیفیت زندگی را افزایش می دهد و انگیزه برای زندگی را تقویت می کند. شما می دانید که زندگی یک هدیه ماندگار نیست. بنابراین ، باید قدر آن را دانست و هدر ندهید. آرشا اقدسی نیز همین نظر را داشت و انگیزه های زیادی برای زندگی داشت و بیش از پیش به زندگی و افراد علاقه مند می شد. اما این عشق با وابستگی ارتباط نداشت. همانطور که او گفت: “من خیلی معتاد نیستم. متأسفانه ، افراد می توانند خیلی راحت بمیرند. بسیار مهم است که برای لحظه ها ارزش قائل شویم و در کنار هم باشیم و انرژی تبادل شده را فتوسنتز کنیم. “

شامگاه 13 آگوست ، دوستان و همکاران آرشا اقدسی با در نظر داشتن لحظات به او فکر می کردند.

فقط یک هفته پیش بود که شنیدند تصادف غم انگیزی برای دوستشان در بیروت اتفاق افتاده است. ارشا اقدسی ، که تجربه ای در پروژه های بین المللی نیز داشت ، در یک پروژه سینمایی در بیروت کار می کرد که تصادف غم انگیزی داشت. شدت جراحات به حدی بود که پزشکان لبنانی از ابتدا آب تمیز روی خانواده بدلکاران ریختند ، اما تیم ایران امید چندانی به زنده ماندن هموطن جوان خود نداشت. با همان درصد امید ، خانواده و دوستانش منتظر معجزه بودند ، اما شاید این مرد جوان که یک هفته بین مرگ و زندگی مبارزه کرد ، دومی را خوشبخت تر یافت.

عصر روز 13 آگوست ، آخرین تجربه شگفت انگیز آرشا اقدسی رخ داد. او از طریق تبلیغات با دنیای بدلکاری آشنا شد و آرزو کرد که این حرفه جایگاه شایسته ای در کنار دوستانش در داخل و خارج از کشور داشته باشد. دلش برای خدا و دوستانش گرم شد.

جسد وی طی چند روز آینده به ایران منتقل می شود تا در عهد ابدی همراه استادش به خاک سپرده شود. اما آرشا اقدسی ، که اعضای بدن خود را اهدا کرد ، مطمئناً در زندگی دیگران ادامه خواهد یافت و داستان مرد جوانی که از ورزش به بدلکاری ، فیلم و تلویزیون در مناطق دیگر ادامه پیدا کرد.

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا